مسلمانان راکفورد ایالت ایلینویز آمریکا صاحب مسجد می شوند.
"نعیم صدیقی" از رهبران مسلمان راكفورد، ساخت این مسجد را – علیرغم وجود سه كلیسا در اطراف آن - نشانه خوبی برای حضور مسلمانان در جامعه دانست.
طی ۲۰ سال گذشته هیچ مسجدی برای مسلمانان شهر راكفورد ساخته نشده بود، تا اینكه رؤیای مسلمانان در تابستان گذشته تعبیر شد و این مسجد با مساحت ۵۰۰ متر مربع در چهار طبقه ساخته شد.
این مسجد میتواند جایگزین نمازخانههای موقتی باشد که مسلمانان این منطقه تا كنون از آنها استفاده میکردند.
این مسجد كه به شكل هشت ضلعی با نمای آجری و دارای یک مناره و یک گلدسته طلایی و سبز است، قرار بود نوامبر گذشته افتتاح شود، اما تاریخ افتتاح جدید آن، اواخر فوریه ۲۰۱۱ اعلام شده است.
معناشناسی و کاربردشناسی
شخصیتهای فرهنگی کرماشان /کیهان فرهنگی /سال 64/قسمت اول
شخصیتهای فرهنگی کرماشان
تأثیر اعتقادات اسلامی در تفکرات و آداب و رسوم محلی:
اسماعیل گندمکار
الف:ابعاد اسلام
تحقیق و تفحص در اندیشههای بارور و تعالیبخش نشأت گرفته از منابع اصیل اسلام،قرآن و حدیث و سیرهء انبیای مکرم الهی و ائمهء اطهار(ع)،مسئولیتی عقیدتی و میدانی وسیع و گسترده و پر از هزاران خوف و خطر دارد زیرا اسلام دارای مجموعهای کامل و جامع از فرهنگ و معارف است،که بررسی هر چیز مرتبط با آن،مستلزم شناختهای کافی در هر کدام از آن زمینههاست.زمینههایی همچون:
معارف فقه اسلامی-شامل فقه جعفری اثنی عشری، و فقه مذاهب اربعهء حنبلی،حنفی،شافعی و مالکی- فلسفهء مشاء و اشراق اسلامی شیخ الرئیس و شیخ شهاب الدین سهروردی و حکمت متعالیهء صدرایی محمد شیرازی«ملا صدرا»
علم کلام و تفسیر و حدیث،سیاست،دولت و جامعه شناسی،تاریخ و اقتصاد،اخلاق و تعلیم و تربیت،علوم انسانی و ادبیات(که در این بخش به زبانهای عربی و فارسی در مایههای عرفان اسلامی باید توجه و با«شم عشق سالکانه»معرفت لازم را کسب نمود).
انسانشناسی و مسائل جهانبینیها و ایدئولوژیها به روش تطبیقی که در این عصر مرسوم است،مانند زیباییشناسی و هنرشناسی و شناختشناسی و...
عرفان و روش ویژهء سیر و سلوک مختص به اسلام که «شریعت حقهء محمدیه ص»آن را از روش و طرز سلوکهای صوفیانه،رهبانی،هندی و غیر آن ممیز و ممتاز مینماید،
علوم رجال و انساب و علوم دیگر.
هر کدام از ابواب فرهنگی اسلامی فوق دارای عوالمی از نعمات ملکوتی برداشت شده از«مکتب وحی»میباشند.
«ب»-رابطهء فرهنگها و اعتقادات مذهبی در ایران با اسلام
شناخت تصاویر رشد فرهنگی افراد و اجتماعات بشری،امم و ملل گیتی در آینههای زلال و شفاف مکتب قرآن کریم و احادیث انبیاء و ائمهء اطهار امری است مهم و ضروری که اندیشمندان بزرگی همچون استاد علامه-شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه-در کلیات آنها در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران،و افراد اندکی نیز در جزئیات این امور و در ارتباط با آیینهء معارف اسلامی،متحمل زحمات طاقتفرسا گشته و ایثارگرانه در این راه اسلامی-ملی،آثاری را به وجود آوردهاند.
فولکلوریک مذهبی در ایران
فی المثل حس خونخواهی ائمهء اطهار و علی الخصوص سردار حادثهء جانگداز و پر افتخار عاشورا، سید الشهداء(ع)و اصحاب بزرگوارش،به هر شهر و دیار و روستایی که وارد گشته است،حالت ویژهء آن منطقه را یافته،با عواطف و احساسات عالی ایرانی عجین گشته است.و این شگفت نیست که روح ایرانی بر اثر تأثیر پذیری شدید و نزدیکی با اسلام،در طول تاریخ ظهور و رواج،سلحشور و مدافع حق و حقیقت بوده و در پرتو«شعاع توحید و تقوا و ولایت» صیقل یافته است که مسلما این نوع عشقهای پاک و والا به امامان معصوم در میان روستاها و شهرها«حالت ادغام عرق مذهبی و فرهنگی مردم»را یافته که در نوع خود بسیار زیبا و حائز اهمیت است.و این ادغام در روستاهای ایران پدیدارتر است.زیرا که روستاها فرهنگ بومی خود را بیشتر حفظ کرده و وارث آن محسوب میشوند و به آن وابستگی بیشتری دارند و با آن زندگی کرده و مأنوس هستند و جای تذکر است که مقایسهء این نوع حالات با تأثیرپذیری فرهنگ بومی کشورهای دیگر همچون هندوستان،پاکستان، افغانستان-و در کشورهای عربی-عربستان و عراق و مصر و اردن و سوریه و جاهای دیگر،تحقیقی جدید و جالب محسوب میگردد.
این نوع ادغام را،که در ایران روشنترین نمونهها را دارد،میتوان نوعی فولکلوریک به نام «فولکلوریک مذهبی»،یا تلفیق آداب و رسوم بومی و محلی مناطق تأثیرپذیر از اسلام با آداب و رسوم مذهبی دین مبین،دانست و نامید.
ج-عشق به علی(ع)و اولاد علی
در فرهنگهای بومی ایران-در اعصاری که در خیلی جاها و از جمله در کشور ما-بر اثر حاکمیت سیاسی، نظامی حکومتهای خودکامهء ضد اسلامی حتی بردن نام امام علی(ع)و اولاد والا تبارش جرمی نابخشودنی بوده و پایمال کنندگان خون حسین(ع)و ائمهء دیگر بر شیعیان حاکم بودهاند،مردم روستاها و عشایر ما همچنان ارادت خاص و خالص خود را به آن قلل راسخ ایمان و تقوی و فضیلت و عصمت و ولایت محفوظ داشتهاند.
و طبق رسم و رسوم محلی خود،در ایام شهادتشان برای آنان سینهزنی کرده،تعزیه گردانده،گریهها نموده و شیونها سردادهاند و در ایام ولادت آن سروران بزرگ نیز به شادی و سرور پرداخته و در نهایت،احساس نفرت خود از خط یزیدیان زمانه و عشق خود را به حسینیان به ثبوت رساندهاند.و در ازمنه و قرون،این عشق به حسین(ع) و علی(ع)و...«چهارده معصوم»و در زمان غیبت امام عصر(عج)به نایب بر حقش«ولی فقیه»متجلی بوده و در آداب و رسوم و اعتقادات ویژهء آنها نفوذ داشته است و بوضوح میتوان گفت،اگر حسین(ع)را و علی(ع)را از «ایران و ایرانی»بگیرند،دیگر خود را ایرانی نمیداند، و همچنین کشور خود را از«خودمذهبی»بیگانه میشمارد.آری این عشق با روحیات بومی و مذهبی مردم ممزوج شده است.
از یک طرف فرهنگ اصیل و بومی مناطق و از طرف دیگر عشق و شور مذهبی،عموما و عشق حسینی خصوصا،در کشور ما غوغا کرده است و محشری را در تأثیر خون ائمه در فرهنگهای محلی روستایی به وجود آورده،که بیرق سرخ حسینی را همچنان افراشته نگاه داشته است.
غرب کشور
بعنوان نمونهء عینی مطالب فوق،از مناطق غرب ایران نام میبریم که مستثنا از قاعدهء فوق نمیباشد و فرهنگهای بومی آن متأثر از مذهب و بویژه متأثر از روح عرفانی اسلام است.و گواه این سخن وجود گروهها و فرق گوناگون این خطه است.جهت شناخت تاریخ این خطه از میهن اسلامی میتوان به کتب و رسالات بیشمار رجوع نمود و در کتب تاریخی و عرفانی جستجوگر شور مذهبی در این قسمت از ایران گردید.
غرب کشور ایران که زمانی به خاطر سلسله کوههای فراوان آن،مردمان آن را«اهل جبال1»یا جبالنشینان زاگرس مینامیدهاند،دارای آثار باستانی مشهور زیادی است،همچون آثار باستانی طاق و بسطام یا بستان و بیستون،مسجد قدیمی زیر آب دومین مسجد قدیمی ایران،آثار باستانی شهرهای سر پل ذهاب«حلوان»، از زمان ساسانیان مربوط به قوم ماد.و آثار شهرهای قصر شیرین،یا طاق و کنگاور(آناهیتا)و همدان و اورامان و لرستان و...این بخش از کشور،همچنین دارای شخصیتهای تاریخی،اجتماعی،فقهی،ادبی و فلسفی و...بوده و میباشد.
از عرفای مشهور اسلام قرن سوم که در آثار مکتوب عرفان اسلامی نیز اسامی آنان موجود است،به«ممشاد دینوری و ابراهیم شیبان و مظفر کرمانشاهی»میتوان مثال زد2.و از شخصیتهای قرن چهارم،بابا طاهر لرستانی عریان و شاه خونین لرستان مبارک شاه، عین القضاة همدانی عارف شهید شهیر...
از قرن پنجم و ششم3،«بابا ناعوث»،و از قرن هفتم و هشتم،«سلطان اسحاق البرزنجی»و«سید احمد حسین شهیر به شیخ یادگار یا بابا یادگار» و«سید حیدر حیدری شهیر به سید براکه گوران 1290- 1210 هـ.ق»و«میرزای کلهر خطاط مشهور»از منطقهء تاریخی گیلانغرب را میتوان نام برد.
در این منطقه،از ایلهای مشهور،ایل سنجابی،گوران، کلهر،جاف،لرولک زندگی میکنند.
مناطق چهارگانهای که اکثریت عرفای غرب را در خود جای داده عبارتند از:«دینور،هورامان یا اورامان،توت شامی، گوران،لرستان.
البته تاریخ خود کرماشان به قبل از اسلام بیشتر مربوط است زیرا نخست بهرام بن شاپور ذو الاکتاف-که در طاق کوچک طاق و بسطام یا بستان صورت حجاری شدهء دست چپ متعلق به اوست آن را بنا کرد و بعد از او قباد پسر پرویز به تجدید عمارت آن پرداخت و انوشیروان نیز بنیادی در آن نهاد.خسرو پرویز نیز بناهایی در این شهر به وجود آورد که آثار مخروبهء بناهای او و انوشیروان در زمینهای بین طاق و بسطام و محل کنونی شهر کرماشان(دقیقترین اسم این منطقه،قبلا کرماجان بوده و در عربی فرماسین و فرماسان میگفتهاند)در چندین محل دیده میشود.و از زمان نخستین بنای آن تا ظهور اسلام مدت کوتاهی میگذشته و در این مدت حوادثی که موجب شهرت آن گردد،پیش نیامده است،مگر آنکه در دکهای که انوشیروان به مساحت صد گز در صد گز در آن بنا کرده بود،خاقان چین،وزرای هند و قیصر روم و دیگران که به کرماشان آمده بودند،حضور انوشیروان بار مییافتند.
بیشتر صحنههای معاشقهء خسرو پرویز و شیرین هم در این شهر و اطراف آن رخ داده است و غیر از اینها حادثهء
شخصیتهای فرهنگی کرماشان/کیهان فرهنگی سال 64/قسمت 2
در آثار جهانگردان،اسامی دقیق مناطق باستانی این منطقه دیده میشود.
زبان این مناطق(کرمانشاهان)بیشتر کردی است شامل کردی اورامی یا هورامی مخصوص اورامانات کردستان،لری و لکی مناطق لک و لر،زردهای یا ماچوماچو،سیدانه و قلایی و گوران و عبری مخصوص مناطق بالا زرده و گوران و قلخانی،و زبان کردی شورانی که مناطق زیادی با آن تکلم میکنند.
زبان زردهای از زبانهای باستانی میباشد و مربوط به قوم«فهلو»و اشعار آنان که دستنوشتههایی خطی و مشکل است،فهلویات نامیده میشود چنانچه در کتاب شمس قیس بن رازی المعجم فی معاییر الاشعار العجم به آن اشاره رفته است.در فرانسه کتابهای زیادی دربارهء آنان توسط دکتر مکری5و ایوانف روسی و مستر رایس فرانسوی به چاپ رسیده است.زبان فارسی و عبری و عربی و آسوری نیز در این منطقه رایج است.
مذاهب کرماشان
دربارهء مذاهب کرماشان استاد کیوان سمیعی،در تذکرهء شعرای کرمانشاه 1337 صفحات ی و ک میگوید:
«به علت نزدیک بودن با عراق عرب و مناطق کردنشین،گروه بسیاری از بازرگانان کلیمی بغداد و اکراد شافعی مذهب قادری یا نقشبندی یا رفاعی ملک و اکراد نصری علی الهی و همچنین جماعتی از آسوریها و عیسوی کیشان،در این شهر ساکن هستند که آن را به صورت مجمع السنهء مختلفه و ادیان و مذاهب و مسالک متنوعه و عادات و آداب گوناگون بیرون آوردهاند.و هم اکنون در کرماشان از ادیان،دین اسلام، دین یهود،دین مسیح،و از مذاهب،تشیع و تسنن شافعی،و از سلاسل تصوف،سلسلهء قادری،نقشبندی سهروردی،نورنجی برزنجی(سید محمد نوربخش برزنجی)،(که هر سه سنی هستند)و خاکسار و نعمت اللهی اعم از فرقهء گنابادی و ذو الریاستین و صفایی و چراغعلی شاهی و همچنین سلسلهء ذهبی(که همگی شیعه هستند)و طریقهء علی اللهی(که طبق کتاب دبستان المذاهب لقب اهل حق برای این طریقه درستتر است)وجود دارد.که تمام این ادیان و مذاهب و مسالک و السنه و لهجات،بین ساکنین شایع و رایج است»6از مشروطهخواهان نیز تعدادی کرماشانی بودهاند،همچون آقا یار محمد خان کرماشانی،و از پهلوانان مشهور در ورزش باستانی،علی اصغر گرد، حاج حسن گرد و قلیخان رشیدی،آتشبار هستند.
اسامی کامل علما و فقها:
1-حیدر قلیخان کابلی مشهور به علامه سردار کابلی رحمت اللّه علیه،مدتهای مدید در کرماشان ساکن بوده است.وی تقریظی بر جلد 17 الغدیر حضرت علامه امینی-رضوان اللّه تعالی علیه-نوشته است و صاحب تألیفات عدیده و تحقیقات کثیره است و استاد کیوان سمیعی از شاگردان او بوده است.
2-عباسقلی خان کلهر.
3-حاج ملا عباسعلی-مؤلف کتاب مشهور ضوابط الاصول که سید محمد شفیع بروجردی شاگرد او بوده است و اجازه اجتهاد خود را از او میگیرد.
4-مرحوم رشید یاسمی اهل گهواره بوده است.
5-از فلاسفهء عظیم الشأن که مدرس مسلم و شارح فتوحات مکیه و فصوص الحکم محی الدین ابن عربی طائی اندلسی محسوب است،مرحوم آقا میرزا حسن کرماشانی فیلسوف متأله که در مدرسهء سپه سالار تدریس و شاگردانی را تربیت نموده است.چنانکه استاد سید جلال الدین آشتیانی در ص 11 مقدمهء کتاب پر ارج تمهید القواعد صائن الدین علی بن محمد الترکه، میگوید:«مرحوم آقا میرزا حسن اگر چه در حکمت مشاء شهرت داشت،ولی اسفار و شرح فصوص و شواهد و حکمت اشراق نیز تدریس میکرد،و این نزد افاضل مسلم بود که میرزای کرمانشاهی در تدریس سفر نفس اسفار و جواهر و اعراض تسلط خاص داشت و شاید احدی در آن عصر،نفس اسفار را مثل او تدریس نمیکرد.»و ایضا در ص 11 در حاشیه میگوید:«علاوه بر احاطه به علوم متداول عصر،از علوم ریاضی و طب و حکمت مشاء و اشراق و فلسفهء ملا صدرا و عرفانیات،عفت نفس و بیتوجهی او به دنیا و اهل پلید آن زبانزد خاص و عام بود...»
*** 6-آقا اسد اللّه امام جمعه 7-ابو علی امام جمعه 8- حاج شیخ هادی جلیلی 9-حاج آقا محمد مهدی فیض مهدوی 10-حاج سید علی میبدی 11-حاج آقا میبدی 12-حاج سید حسین حائری طباطبائی 13- حاج شیخ حسن علامی 14-حاج ابو تراب 15-حاج آقا سید جواد نجومی 16-حاج آقا حسن حاج آخوند 17- آیت اللّه آقا سید محمد رضا واحدی قمی که مدتهای مدید در کرماشان بودهاند 18-حاج سید حسین معصومی لاری 19-محمد علی وحیدی
افاضل و نویسندگان کرماشانی
20-محمد خسروی،مؤلف کتاب شمس الطغراء 21-میرزا علی اصغر،استاد مشهور تجوید و قرآن و مترجم قرآن به فرانسوی.و از علمای اهل تسنن منطقه، علمایی که شجرهء آنان به سادات سولهای برزنجی میرسد،زیادند که از آن میان میتوان خاندان سادات هاشمی دولت آباد روانر-که استاد نا سید طاهر هاشمی دامة افاضاة-شاعر و تاریخدان و محقق و مترجم بزرگوار از سادات هاشمی میباشند را،نام برد.
سه خانوادهء مشهور روحانی کرمانشانی
1-خانوادهء آل آقا که اولاد و اعقاب آقا محمد علی، مجتهد مشهور اوایل عصر قاجاریه هستند 2-خانوادهء جلیلی منصوب به شیخ عبد الجلیل که او نیز در همان زمان آقا محمد علی زندگی میکرد،از شاگردان آقا باقر بهبهانی پدر آقا محمد علی بوده است.3- خانوادهء فیض مهدوی که نسبت به«فیض کاشانی» میرسانند و در عصر قاجاریه،ملا فیض بن سمیعی-یکی از اعقاب فیض-از کاشان به کرماشان میآید و این خانواده از اعقاب او هستند.
اسامی شعرای کرماشان/غرب کشور
الف:شعرایی که شعر کردی سرودهاند:8
1-مولوی کردی 2-ماموستا محوی(ماموستا استاد)3-ماموستا بیسارانی 4-ماموستا نالی 5- ماموستا وفایی 6-ماموستا ادب 7-سید یعقوب ماهیدشتی قمشهای 8-سید صالح ماهیدشتی 9- غلامرضا خان ارکوازی 10-مولانا خالد 11-خانای قبادی 12-میرزا شفیع کلیائی 13-منوچهر خان کولیوند 14-ههژار 15-ملا پریشان 16-درویش ذو الفقار گوران 17-استاد سرخاب منهویی 18- درویشقلی قرندی 19-غمین کرماشانی
اسامی شعرای متون مقدسهء اهل حق9
1-سید حیدر حیدری سید براکه گوران 1290- 1210 هـ.ق
2-درویش نوروز علی سورانی 3-اجاغ بیامهای 4- تیمور بالا یاران 5-عباس ترندی 6-شیخ امیر 7-شاه خوشین 8-بابا یادگار 9-سلطان اسحاق
10-فارغ کرماشانی 11-دوسته بیامهای 12-لاچین هواسهوندی 13-مراد قلخانی 14-ملکعلی سلطان 15-شیر خان سلطان 16-غلام 17-امام بیامهای 18-رستم کرندی 19-شاه رضا کرندی 20- شیر خان کرندی 21-طهماث گهوارهای 22-کریم خلیل توت شامی 23-جوزه بیامهای 24-رستم بابا جانی 25-شاه رضا بروندی 26-حیدر پایار 27- حیدر کچک بلی 28-ابراهیم عباسوندی 29-ملکعلی قلخانی 30-ملا خدا مرداد قلخانی 31-خدا وردی 32-غلام چقابوری 33-براخاص بیامهای 34- حسینعلی 35-حیدر قلخانی 36-ولی مجریلانی 37- کمر بیامهای 38-حیدر بیامهای 39-سیروس قلخانی 40-بیگمراد قلخانی
ب-
اسامی شعرایی که شعر فارسی سرودهاند:10به ترتیبی که در کتاب تذکرهء شعرای کرماشان،مرحوم باقر شاکری آمده است و با استفاده از کتاب زندگانی علامه سردار کابلی،صفحات 297 تا 292 به نام شاعران معاصر سردار.
1-الهامی،میرزا احمد،فرزند آقا رستم،1325- 1250 هـ.ق
2-اقبال،میرزا حسین خان ناظمی،فرزند مرحوم میرزا حسن ناظم،1370-1292 هـ.ق.
3-آزاد،شمس الدین،فرزند مرحوم علی اصغر رستمپور،.....-1332 هـ.ق.
4-امید،میرزا عباس،فرزند موسی،که در زمان محمد شاه میزیسته است،1263-1250 هـ.ق
اسامی بزرگان و مشایخ طریقت شاه نعمت الله ولی در غرب کشور14
1-صامت علیشاه زرگر 2-سید آقا بزرگ 3- سید اسماعیل اجاق.صادق علیشاه 4-سید صالح ماهیدشتی 5-میرزا اسد الله زنگنه.6-میرزا محمد علی مظلوم کرماشانی شاعر شهیر 7- آقا عبد اللهی پسر سید آقا بزرگ 8-سید حسن اجاق بن سید اسماعیل اجاق 9-سید جعفر اجاق 10-میرزا الله دوست سالک 11-حاج عبد الله.
فهارس-و مراجع مطلب:
(1)-کتاب المسالک و الممالک اصطخری
(2)-«تذکره الاولیاء شیخ فرید الدین عطار نیشابوری و معجم البلدان و نفحات الانس جامی
(3)-دیوانهای خطی پردبوری به زبان اورامی سورانی،قرن چهارم و هفتم
(4)-کتاب نزهت القلوب چاپ ایران ص 291 به نقل از تذکرهء شعرای کرماشان،باقر شاکری.
(5)-همچون کتب،سنگ ورزاور در سنت لرها و کردان اهل حق، چاپ فرانسه،بیژن و منیژه،از متون گورانی،گواهیهای باطن بر فراز کوههای شاهو شرح دورههای حقیقت
(6)-به نقل از تذکرهء شعرا مقالهء استاد سمیعی
(7)-با استفاده از کتب علامه سردار کاملی،کتاب تمهید القواعد صائن الدین علی بن محمد الترکه،استاد سید جلال الدین آشتیانی دامة برکاته،-با استفاده از کیهان فرهنگی سال دوم شمارهء 2،مصاحبهء آیت اللّه نجومی.
(8)-با استفاده از کتاب مروی ادب کرد علاء الدین سجادی و دیوانهای خطی موجود در کتابخانهء خطی نگارنده.
(9)-با استفاده از:دیوان خطی سی و شش شاعر گوران(شاعران سید براکه)با خط میرزا حقمراد کاکائی،زیر نظر مرحوم کاشبر بزهوئی
(10)-با استفاده از:کتب تذکره شعرا باقر شاکری و علامه کابلی استاد سمیعی و دیوان سه هفت بند(چاپ نشده)
(11)-با تشکر از شاعر محترم،چنگیز آزادی
۴هزار روحانی اهل سنت عضو مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور هستند
لطفا پیرامون تاریخچه این مرکز توضیح مختصری بفرمایید؟
مركز بزرگ اسلامي غرب كشور دستاوردهاي عظيمي در طول ۳۰ سال عمر با بركتش در خدمترساني همه جانبه به جامعه شريف روحانيت منطقه كردستان داشته است وامروزه جايگاه مركز بزرگ اسلامي غرب كشور در خدمت رساني به روحانيون و طلاب اهل سنت و همچنين تربيت و آموزش طلاب آشنا به علوم روز دنيا بسيار قابل توجه و موثر است.
میزان استقبال روحانیون اهل سنت غرب کشور و گستره دامنه فعالیت های مرکز بزرگ چگونه است؟
هم اکنون شاهد عضویت ۴هزار روحانی اهل سنت استانهای کردستان و آذربایجان غربی در مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور هستیم و بیش از ۲هزار طلبه در مدارس علوم دینی رسمی و سنتی این دو استان زیر نظر مرکز بزرگ مشغول به تحصیل هستند.
هم اکنون ۹۹ و نیم درصد از روحانیون اهل سنت استان های کردستان و آذربایجان غربی زیر پوشش برنامههای مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور هستند و دامنه فعالیت های این مرکز این دو استان را در برمیگیرد.
مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور چه حمایتهایی را از روحانوین اهل سنت به اجرا میگذارد؟
به يمن سفر پر خير و بركت رهبر معظم انقلاب در ارديبهشت ماه سال گذشته و همچنين دولت عدالتمحور، تمام روحانيون ۲۰ تا ۶۰ سال منطقه مشمول طرح بيمه تامين اجتماعي و روحانیون زیر ۲۰ سال و بالای ۶۰ سال نیز از بیمه خدمات درماني، عمر، بازنشستگي، از كارافتادگي و مستمري قراربهره مند شده و به همين دليل از وضعيت معيشتي نسبتا خوبي برخوردار هستند.
همچنين پرداخت كمكهزينه به طلاب در حال تحصيل، روحانيون و ائمه جماعت از ديگر اقدامات این مرکز می باشد و روحانيوني كه در ادارات و نهادهاي دولتي و مدارس به عنوان امام جماعت فعاليت دارند، حقوق ماهانه از سوي اداره متبوع دريافت ميكنند و به منظور محقق شدن فرامين مقام معظم رهبری در سفر پر خير و بركتشان به استان به طلاب و روحانيون اهل سنت شهريه پرداخت ميشود.
نقش روحانیون اهل سنت در تبین آموزه های دینی و آرمانهای انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟
خون روحانيون شهداي رمضان سال گذشته كردستان آبروي دشمنان اسلام را بر باد داد و الگو بودن علما و روحانيون مانع افكار پليد دشمنان در دستيابي به اهداف شوم آنها يكي از دلايل ترور علما و روحانيون توسط عوامل مزدور و منافقان است.
در طول دوران تاريخ شخصيتهاي بزرگ و علما و روحانيون كه منبع خير و بركات مادي و معنوي براي جامعه بودهاند همواره نقش بسزایی را در هدایت جامعه ایفا کرده اند.
در این میان روحانیون اهل سنت ایران اسلامی و غرب کشور با جانفشانی و ایثار مثال زدنی خویش
اسطورههاي مظلوميت و صلابت در طول دوران انقلاب اسلامي بودهاند و در رمضان سال گذشته و در بهترين شبهاي اين ماه عظيم تروريستهاي كوردل دستنشانده ايادي استكبار مردم متدين و فرهنگپرور كردستان را از نعمت دو عالم بزرگ ديني محروم كردند.
مدير مركز بزرگ اسلامي غرب كشور با اشاره به شخصيت شهداي رمضان در ترويج اسلام ناب محمدي(ص) افزود: ماموستا محمد شيخالاسلام و ماموستا برهان عالي(ره) دو عالم برجسته كردستان و جهان اسلام بودند كه تمام عمر پر افتخار خود را وقف تربيت شاگردان اسلامي و نشر آموزههاي ديني و شريعت اسلام كردند.
استان كردستان در طول انقلاب اسلامي ۸۵ روحاني اهل سنت را تقديم ارزشهاي اسلامي كرده كه نوع شهادت هر كدام از اين شهيدان جليلالقدر نشان از تاثيرگذاري آنان بر مردم دارد.
اهم برنامههای آموزشی و پژوهشی مرکز را برای رحانیون و طلاب عضو را بفرمایید؟
با توجه به مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي و تشكيل شوراي برنامهريزي مدارس علوم ديني، برنامههاي موثري به منظور ارتقاي سطح علمي روحانيون و طلاب استان در زمينه پاسخگويي به نيازهاي جوانان با توجه به برنامه ريزيهاي گسترده دشمنان در ترويج افكار سلفي و وهابي پيشبيني شده است.
در طول سال همواره برنامه های مختلفی در راستای بصیرت بخشی و دانش افزایی طلاب و روحانیون استان با سازمانها و مراکز مختلف علمی و فرهنگی استان برگزار می شود و روحانیون این مرکز در برنامه ها و نشست های مختلف ملی و مذهبی در سطح استان در مسیر نشر آموزه های قرآنی و احکام و شرایع اسلامی حضوری فعال دارند و در حال حاضر ۲هزار نفر از روحانیون استان در ادارات و مدارس کردستان مشغول به فعالیت هستند.
کتابخانه این مرکز بسیار مجهز است و کتاب های نفیس دینی، علمی و اعتقادی زیادی در این کتابخانه وجود دارد. کتابخانه مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور به دلیل غنای منابع و ارائه خدمات در سه شیفت کاری تنها کتابخانه استاندارد غرب کشور بوده و در سال جاری نیز به عنوان کتابخانه نمونه کشوری معرفی شده است و در این راستا طلاب و روحانیون اهل سنت همواره در اجرای طرح های پژوهشی و تحقیقاتی خویش از منابع موجود در این مرکز استفاده می کنند.
خبرنگار تقریب در سنندج
برنامه های كنگره بین المللی شمس تبریزی ارومیه ـ خوی، 20-15 آبان ماه 1389
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اعتراض آيت الله واعظ زاده خراسانى به كتاب "تشيع در افريقا"/خبرگزاری تقریب مذاهب
معاون رئيس اتحادية جهانى علماى مسلمان، طي نامه اى به دكتر يوسف قرضاوي رئيس اتحادية علماى مسلمان، مراتب اعتراض خود را نسبت به چاب كتاب " التشيع في افريقا" (تشيع در افريقا) توسط اتحادية مزبور ابراز نمود.
ايشان در خطاب به قرضاوي اظهار كردند كه اين كتاب قبل از چاب مى بايست از سوي اعضاى هيئت امناى اتحادية، مورد بررسى دقيق قرار می گرفت. آيت الله واعظ زاده در اين باره خاطرنشان كردند كسانى كه در تاليف كتاب تشيع در افريقا نقش داشتند افرادى کاملا بى اطلاع ونا آشنا بوده وبه روش بسيار موذيانه اى تهمتهاى بى اساس ونارواى خود را به مسلمانان شيعة نسبت داده اند.
ايشان همچنين به روش شيطانى اين كتاب كه علت تمام اتفاقات ناگوار جهان اسلام وبخصوص كشورهاى افريقايى را به جمهورى اسلامي ايران نسبت داده است، اعتراض كرده واظهار داشتند كه برخى از موسسات ومراكز اسلامى شيعة نه تنها با جمهورى اسلامي ايران در ارتباط نيستند بلكه از نظر فكرى نيز توافق چندانى با اين كشور ندارند.
عضو شوراى عالى مجمع جهانى تقريب مذاهب، بر اين نكته تاكيد نمودند كه شيعيان حق دارند بطور آزادانه آيينهاى مذهبى وفرهنگى خود را اجرا نموده ومساجد وحسينيه ها را در نقاط مختلف جهان برپا دارند.
ايشان ادعاهاى كذب كتاب مزبور در خصوص عملكرد وفعاليتهاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى ونمايندگيهاى فرهنگى جمهورى اسلامى ايران را بى اساس وناروا تلقى كردند ودراين باره اظهار داشتند كه وظيفة اصلى شوراى عالى انقلاب فرهنگى در محدوده داخلى جمهورى اسلامى ايران تعريف شده است، ودر راستاى توسعة وهمسوسازى فرهنگ ايرانى با فرهنگ ودستورات اسلامى می باشد.
ايراد ديگر كتاب تشيع در افريقا از نظر ايت الله واعظ زاده خراسانى اين است، كه كتاب مذكور هرگونه فعاليت جمهورى اسلامى ايران در كشورهاى افريقايى از قبيل ديدارهاى مسؤولين ايرانى وهمچنین فعاليتهاى اقتصادى ايران در اين كشورها را در راستاى نشر فرهنگ تشيع قلمداد مى كند، "اين درحاليست كه كتاب مذكور، فعاليتهاى مراكز فرهنگى ودانشگاهى كشورهاى عربستان سعودى، كويت، قطر، امارات، ليبى ومصر در كشورهاى افريقايى را ناديده گرفته است"؛ ايشان علت اين امر را ترس نويسندگان كتاب از اعتراض به فعاليتهاى وهابيان با توجه به اينكه خود نيز از انان مي باشند، دانست.
اتریش- رشته ايران شناسي و شيعه شناسي در دانشگاه وين راه اندازي مي شود
اتریش- رشته ايران شناسي و شيعه شناسي در دانشگاه وين راه اندازي مي شود
عليرضا ملكيان رايزن فرهنگي ايران دهم آذرماه با پروفسور لولكر استاد دانشكده شرق شناسي دانشگاه وين ديدار و در خصوص راه اندازي رشته ايران شناسي و شيعه شناسي در اين دانشگاه گفتگو كرد. به گزارش اداره كل روابط عمومي و اطلاع رساني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، در ابتداي اين ديدار، ملكيان در خصوص راه اندازي رشته ايران شناسي و شيعه شناسي اظهارداشت:اميدوارم در ارتباط با ايجاد كرسي زبان فارسي هم برنامه ريزي شود. چرا كه اولا تعداد زيادي فارسي زبان در كشور اتريش زندگي ميكنند، ثانيا بخشي از كشورهاي اسلامي مانند تاجيكستان، افغانستان، ايران، كردستان عراق، بخشي از ازبكستان و جمهوري آذربايجان فارسي صحبت ميكنند. وي همچنين تاكيد كرد:تحقيق كامل در ارتباط با اسلام بدون آشناي به زبان فارسي امكان پذير نميباشد. لولكر استاد دانشكده شرق شناسي دانشگاه وين گفت: طي ديداري كه با خانم پروفسور ويگلين رئيس گروه دانشكده خاورشناسي دانشگاه وين داشتم، اين موضوع را با وي در ميان گذاشتم و او ضمن استقبال از آن، گت كه بايدبا آكادمي علوم اتريش كه سرپرستي انستيتو ايران شناسي را برعهده دارد، گفت و گو كنم تا جهت اعزام 2 الي 3 استاد، يكي ايران شناس و ديگري شيعه شناس و تأمين بودجه آن كمك كنند. وي افزود: جهت پيگيري اين موضوع با خانم ويگلين گفت و گو خواهم داشت . چون اعتقاد دارم كه رشته ايران شناسي همچون رشتههاي موجود ديگر مانند ترك شناسي و عرب شناسي براي دانشكده خاورشناسي دانشگاه وين بسيار ضروري ميباشد. قابل ذكر است با همانگي رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران دراتريش، استاد دانشكده شرق شناسي دانشگاه وين به مدت 8 روز براي ديدار از باغهاي ايراني و گرفتن عكس از اين باغها جهت برگزاري نمايشگاهي در اين زمينه در نيمه اول ماه آوريل 2011 به كشورمان سفرخواهد كرد. |
همایش مشترک اسلام و مسیحیت /مرکز اسلامی هامبورگ
همایش مشترک اسلام و مسیحیت

آیت ا ... دکتر رمضانی نیز ، ضمن خوش آمد گوئی به مدعوین ابتدا توجه حاضرین را به این امر معطوف داشتند که با توجه به وسعت ابعاد مختلف علوم اسلامی و لزوم وجود متخصصین خاص برای هر بخش از این علوم، لازم است جهت فهم صحیح علوم اسلامی به کارشناسان و صاحب نظران دینی مراجعه گردد. وی همچنین به موضوع اجتهاد در اسلام اشاره کرد و گفت، باب اجتهاد در مذهب شیعه باز بوده و نظریه اسلام نسبت به تحولات روز و مسائل و موضوعات جدید توسطمجتهدین و علمای دین از متن اولی اسلام استخراج گردیده و در اختیار عموم قرار میگیرد. رئیس مرکز اسلامی هامبورگ همچنین اظهار داشت، اسلام به عنوان یک دین الهی مسئولیت انسان را در دو بعد فردی و اجتماعی تفسیر می کند و معتقد است که هر انسان دینداری ، نسبت به انحراف های اخلاقی در سطح جامعه مسئولیت دارد و باید جامعه و خصوصاً جوانان را از خطر ها و تهدیدهای آن آگاه کند و با روش اعتدال و عقلانیت ( به ارائه مفاهیم دینی بپردازد ) . در همین راستا امامان مراکز تلاش می کنند به وظائف خود به طور صحیح و کامل عمل نمایند .
اسلا و مسیحیت /آتینا لکسوت و دتلوف متس
معرفی کتاب: «مسیحیت- اسلام»
این کتاب عنوان می کند: «در مورد نگاه مسیحیت به اسلام چه می دانیم؟ اغلب اطلاعات ما مربوط به خاطرات جنگ های صلیبی است؛ خاطراتی که صرفا در غرب طرفدار دارند. اما صرفنظر از مناسبات مبتنی بر منازعه، تلاش هایی هم که برای ایجاد تفاهمی دوجانبه و احترامی متقابل در برابر دین اسلام بعمل می آید، به ندرت نمایش داده می شوند.» کتاب «مسیحیت- اسلام» (Christentum – Islam)، که تألیف دو تئولوگ به نامهای «آتینا لکسوت» (Athina Lexutt) و «دتلف متس» (Detlef Metz) است، قصد دارد تا در جهت روشن شدن اینگونه موارد سهمی را ایفاء نماید. مطالب مستدل تئولوژیک (الهیاتی) مطرح شده در این کتاب در باب عدالت، در نوع خود نمونه ای از گفتمان «مسیحی- اسلامی» انجام شده در طول سده های متمادی را اثبات می کند. این کتاب بدون ادعای کامل بودن، اشخاصی وزین و مطرح از هر دو دین را در قرون مختلف، که در خصوص موضوع گفتمان میان مسیحیت و اسلام اظهار نظر کرده اند، به شکلی مدون و بر اساس سیری تاریخی معرفی می کند و نظراتشان را مورد بحث و بررسی قرار می دهد. کتاب «مسیحیت- اسلام» (Christentum – Islam) به زبان آلمانی و در 237 صفحه از سوی «انتشاراتی او. ت. ب» (UTB Verlag) چاپ و منتشر شده و اکنون در بازار کتاب آلمان در دسترس علاقمندان قرار دارد/110.
ترجمه ی خبرِ پایگاه آلمانی زبان «kismetonline» به آدرس: http://www.kismetonline.at/meldungen/1/591/buchkritikchristentum-islam /
|
خاتمیت از دیدگاه استاد مطهری و علامه اقبال
خاتمیت از دیدگاه استاد مطهرى و اقبال لاهورى /ولىالله عباسى
چکیده:
بحث «خاتمیت» در دوره معاصر در کلام جدید صورت تازهاى به خود گرفت; روشنفکران دینى با رویکردى متمایز از نگاه سنتى و با پرسشهایى برآمده از تفکر مدرنیستى، به تحلیل خاصى از وحى، نبوت و خاتمیت پرداختند; این نوع نگرش به مساله با سخنان اقبال لاهورى آغاز شد و با نقدهاى شهید مطهرى بر سخنان وى، این نظریه گسترش و تکامل یافت .
در این مقاله به دیدگاه این دو بزرگوار درباره «خاتمیت» و نقدهاى شهید مطهرى بر دیدگاه اقبال لاهورى پرداخته شده است; و در پایان نقد دکتر سروش بر استاد مطهرى و پاسخ آن بیان گردیده است .
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین» (2)
مساله خاتمیت از مباحث مهم کلامى است که هر چند مىتوان اشاراتى پیرامون آن در آثار متکلمان، فلاسفه و عرفا یافت، اما این بحثبهطور مستقل و صریح در آثار پیشینیان مطرح نبوده است، بلکه طرح و شکوفایى آن را در دوره معاصر و بیشتر توسط روشنفکران دینى شاهد هستیم . در این میان بیش از همه، استاد مطهرى پیرامون این موضوع بحث و بررسى کرده است . آنچه در این نوشتار مىآید، تحلیلى است از دیدگاههاى استاد مطهرى در باب خاتمیت; همچنین در این مقاله، با استفاده از اندیشههاى ایشان، نظریات برخى از نواندیشان دینى معاصر را در زمینه خاتمیت نقد و بررسى خواهیم کرد .
یکى از لوازم و پیامدهاى نظریه تجربه دینى انگارى وحى، «عدم خاتمیت» ، «بسط پذیرى تجربه نبوى» و گسترش دایره نبوت به سایر انسانهاى عادى است که در اینجا به بحث و بررسى این مساله مىپردازیم .
ظهور دین اسلام، با اعلام جاودانگى و واپسین دین الهى بودن آن و پایان یافتن دفتر نبوت با آخرین رسول الهى توام بوده است . این دو نکته در علم کلام با عنوان «خاتمیت» مطرح شدهاند که جزو اصول مسلم اسلام است .
بحث «خاتمیت» در دوره معاصر در کلام جدید صورت تازهاى به خود گرفت; روشنفکران دینى با رویکردى متمایز از نگاه سنتى و با پرسشهایى برآمده از تفکر مدرنیستى، به تحلیل خاصى از وحى، نبوت و خاتمیت پرداختند; این نوع نگرش به مساله با سخنان اقبال لاهورى آغاز شد و با نقدهاى شهید مطهرى بر سخنان وى، این نظریه گسترش و تکامل یافت .
مسلمانان همواره «ختم نبوت» را امر واقع شده تلقى کردهاند و هیچ گاه براى آنان این مساله مطرح نبوده که پس از حضرت محمد صلى الله علیه و آله پیامبر دیگرى خواهد آمد; در بین مسلمانان، اندیشه ظهور پیامبر یا پیامبرانى دیگر، در ردیف انکار خداوند و انکار قیامت، ناسازگار با ایمان به اسلام و تفکر اسلامى و بدعت در دین تلقى شده است، اما نواندیشان دینى بدون آن که در آیات و روایات تامل کافى بکنند، تفسیر خاصى از وحى و نبوت ارائه مىدهند که لازمه آن «عدم انقطاع وحى» و «نفى خاتمیت» است; بدین سبب گفته مىشود، تجربه نبوى یا تجربه شبیه به تجربه پیامبران به طور کامل قطع نمىشود و همیشه وجود دارد یا در مورد این که هر کس مىتواند رسولى بشود، باید اذعان داشت که کسى ممکن استبراى خودش نبى شود و احوال خاصى بیابد و یا این سخن که امروز دوران ماموریت نبوى پایان یافته است، اما مجال براى بسط تجربه نبوى باز است .
عقل و خاتمیت
در مورد خاتمیت نمىتوان استدلال عقلى آورد; آنچه در توضیح آن بیان شده و مىشود جنبه معقول سازى ( است، نه جنبه برهانى و استدلالى ; (Reasoning) به عبارت دیگر بحثخاتمیت، یک بحث درون دینى نقلى است که به گفته علامه حلى (726 - 648 ق) در کتاب واجب الاعتقاد، از ضروریات دین اسلام است .
فاضل مقداد (م . 826 ق) نیز در شرح کلام علامه حلى در این زمینه، سه دلیل نقلى مىآورد، که یکى آیه مبارکه: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین» (3) است و دیگرى گفته رسول خداست که فرمود: «لا نبى بعدى» (4) و سومى اجماع است که ملحق به دلیل نقلى مىباشد; زیرا اعتبارش را از سننى که اجماع کاشف آن است مىگیرد . (5)
اندیشمندان عصر ما نیز به این مساله معترفند; از باب نمونه، کسانى مىگویند:
«ما به نحو کامل بر معیارهاى این مساله [خاتمیت] واقف نیستیم; مقتضاى حکمت الهى این بود که پس از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله پیامبر دیگرى مبعوث نگردد .» (6)
همچنین جاودانگى و کامل بودن دین مبین اسلام، خاتمیت آن را به اثبات مىرساند; با توجه به آیاتى که از جهانى بودن دعوت اسلام و جاودانگى آن سخن مىگویند، احتمال مبعوث شدن پیامبرى که شریعت اسلام را نسخ کند نفى مىشود . (7)
«خاتمیت و کمال دو امر متلازمند; یعنى، ممکن نیست که دین و آیینى، خود را خاتم ادیان بداند و داعیه کمال نداشته باشد و یا آن که داعیه کمال نهایى داشته باشد و خود را به عنوان دین خاتم معرفى ننماید .» (8)
موضوع خاتمیت در روایات متعددى تصریح شده است که همگى آنها بر ختم نبوت به وسیله پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دلالت دارند:
«ارسلت الى الناس کافة، بى ختم النبیون .» (9)
یعنى: براى تمام مردم فرستاده شدم و توسط من نبوت پایان داده شد .
امام على علیه السلامنیز بر این حقیقت تاکید مىفرماید و پیامبر اسلام را ختمکننده صحیفه وحى معرفى مىکند:
«بابى انت و امى، [یا رسولا . . ]. لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوة و الانباء و اخبار السماء خصصتحتى صرت مسلیا عمن سواک و عممتحتى صار الناس فیک سواد .» (10)
یعنى: پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا با مرگ تو رشتهاى پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبرى و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانى گسست .
دیدگاه اقبال لاهورى در باب خاتمیت
در ابتداى بحث اشاره شد نخستین کسى که در باب تبیین و تفسیر خاتمیت در عصر جدید سخن گفت، اقبال لاهورى است و استاد مطهرى هم در برخى از آثار خود نظر وى را سختبه باد انتقاد گرفت و سروش هم نقدهایى بر نظریه شهید مطهرى و توجیهى براى نظریه اقبال لاهورى دارد .
مطالب اقبال لاهورى پیرامون خاتمیت در سه محور قابل جمع بندى است:
1 - اقبال لاهورى سخن خود را در باب خاتمیت از سرشت وحى آغاز مىکند; وى در سخنان خود از سرشت وحى، نوعى از دیدگاه تجربه دینى و از سنخ غریزه را در نظر گرفته است; اقبال لاهورى این مساله را در چارچوب اندیشه برگسونى و تجربهگرایى دینى طرح مىکند; از این حیث که متاثر از فلسفه حیات برگسون (Bergson) است، وحى را از نوع غریزه مىداند و از حیث دیگر، از سنت تجربه دینى که در آثار شلایرماخر و ویلیام جیمز شکل گرفته، رنگ پذیرفته و وحى را نوعى تجربه معرفى مىکند .
«پیامبر را مىتوان همچون نوعى از «خودآگاهى باطنى» تعریف کرد که در آن «تجربه اتحادى» تمایل به آن دارد که از حدود خود لبریز شود و در پى یافتن فرصتهایى است که نیروهاى زندگى اجتماعى را از نو توجیه کند یا شکل تازهاى به آنها بدهد; در شخصیت وى، مرکز محدود زندگى در عمق نامحدود خود فرو مىرود، تنها به این قصد که بار دیگر با نیروى تازه ظاهر شود و کهنه را براندازد و خط سیرهاى جدید زندگى را آشنا سازد .» (11)
بنابراین نبوت و پیامبرى نوعى تجربه دینى است و از این جهت هیچ فرقى میان پیامبران و عارفان وجود ندارد; تنها اختلاف (روانشناختى) که در بیان این دو نوع خودآگاهى پیامبران و عارفان هست این است که عارف نمىخواهد پس از آرامش و اطمینانى که با «تجربه اتحادى» پیدا مىکند به زندگى این جهانى باز گردد، در حالى که پیامبران دغدغه اصلاح جامعه را در سر دارند و تنها به نجات خود بسنده نمىکنند; از این رو بازگشت پیامبر جنبه خلاقیت و ثمربخشى دارد .
2 - اقبال لاهورى با تاثیرپذیرى از تحلیل اگوست کنت (بنیانگذار مکتب پوزیتیویسم) از مراحل تاریخ، معتقد بود که پیامبران متعلق به دوران حاکمیت غرایز هستند . طرح تکامل کنت در زمینه تحول اندیشه بشرى (قانون سه مرحلهاى) عبارت است از:
الف) مرحله خداشناسى (کلامى)، که بر اساس آن تفکر درباره جهان تحتسلطه ملاحظات فوق طبیعى، دین و خدا قرار دارد .
ب) مرحله ما بعدالطبیعى (فلسفى)، که توسل به نیروهاى فوق طبیعى با اندیشه فلسفى درباره ذات پدیدهها، و نیز توسعه ریاضیات، منطق و دیگر نظامهاى فکرى غیر جانبدارانه جایگزین مىشود .
ج) مرحله اثباتى (علمى)، که علم یا مشاهده دقیق واقعیتهاى تجربى و آزمایش روشمند نظریهها، شیوههاى مسلطى براى متراکم ساختن معرفت مىشود . (12)
بر این اساس، اقبال لاهورى اعتقاد داشت که:
1 - بشر دوران کودکى و دوران بزرگسالى خود را تجربه کرده است; آدمى در دوره کودکى تحت فرمان شهوت و غریزه است و در دوره بزرگسالى و پس از بلوغ، تحتحاکمیت عقل، که تنها همان سبب تسلط وى بر محیط است، و چون عقل تولد یافت، بایستى آن را با جلوگیرى از اشکال دیگر معرفت، تقویت کند . بنابراین در دوره جدید (بزرگسالى بشر) چیزى به نام خرد استقرایى ( reasoninductive) پا به عرصه گذاشته است که انسان را بر طبیعت و محیط اطرافش چیره ساخته و به جاى غرایز نشسته است . (13)
2 - پیامبرى، نوعى انرژى روانى است که به وسیله آن در اندیشه فردى و انتخاب راه زندگى، از طریق پیروى از دستورها، داورىها، انتخابها و راههاى عمل حاضر و آماده، صرفهجویى مىشود; اما در دوره جدید با تولد عقل و ملکه نقادى - که عصر سیطره غریزه به پایان رسیده است - بساط وحى برچیده و نبوت متوقف مىشود . بنابراین وحى و پیامبرى متعلق به دوران سیطره غریزه است; چرا که وحى نوعى غریزه است . (14)
3 - پیامبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است; تا آنجا که به منبع الهام وى مربوط مىشود، به جهان قدیم تعلق دارد، و از آنجا که پاى روح الهام وى در کار مىآید، متعلق به جهان جدید است; (15) به عبارت دقیقتر، منبع وحى همان غریزه است که در جهان قدیم حاکمیت داشت و محتواى آن تاکید بر خرد استقرایى دارد . به نظر اقبال لاهورى، ظهور و ولادت اسلام، همان ظهور و ولادت عقل برهانى استقرایى است که اسلام با این کار، بشر را از دوره کودکى (یعنى سلطه غرایز) به مرحله بلوغ و بزرگسالى (یعنى تحت فرمان عقل) رساند .
دکتر شریعتى هم رهیافتى مشابه رهیافت اقبال لاهورى دارد، با این تفاوت که وى قرائتى شیعهگونه از خاتمیت مىدهد و اقبال لاهورى قرائتى تسننى; به عبارت دیگر، شریعتى همان تبیین اقبال لاهورى را به طور کامل مىپذیرد و یک نکته را بر آن مىافزاید و آن این که زمان ختم رهبرى از بیرون را 250 سال دیرتر اعلام مىکند . وى مىپذیرد که:
«از این پس انسان بر اساس طرز تربیتش، قادر است که بدون وحى و بدون نبوت جدید، خود روى پاى خودش به زندگى ادامه دهد و آن را کامل کند . بنابراین دیگر نبوت ختم است، خودتان به راه بیفتید .» (16)
3 - از نظر اقبال لاهورى، اندیشه خاتمیت را نباید به این معنا گرفت که در سرنوشت نهایى زندگى، عقل کاملا به جاى عاطفه نشسته است; چنین چیزى نه امکانپذیر است و نه مطلوب . ارزش عقلانى و پیامد اندیشه خاتمیت، این است که نسبتبه هر تجربه باطنى (عرفانى)، نگرشى انتقادى فراهم مىآورد; چرا که حجیت و اعتبار ادعاى اشخاص مبنى بر این که با عالم فوق طبیعت ارتباط دارد، به پایان رسیده است .
«کار این اندیشه آن است که در برابر ما چشم انداز تازهاى از معرفت، در میدان تجربه درونى مىگشاید . این کار نیمى از شعار مسلمانى است، و به کار نیم آن مىنماند که با برهنه کردن نیروهاى طبیعى از لباس خالقیتى که فرهنگهاى کهن بر آن پوشانده بودند، اسلام روح مشاهده از روى نقادى در تجربه خارجى را ایجاد کرده و آن را پرورش داده است . بنابراین، به تجربه باطنى و عارفانه، هر اندازه هم که غیرعادى و غیرمتعارفى باشد اکنون باید به چشم یک تجربه کاملا طبیعى نظر شود و مانند سیماهاى دیگر تجربه بشرى، نقادانه مورد بحث و تحلیل قرار گیرد .» (17)
به اعتقاد اقبال لاهورى اگر ارتباط شخصى با عالم فوق طبیعت قطع شود، پس این تجارب را هم باید تجاربى زمینى و طبیعى محسوب کرد و این تجارب را - بر خلاف تجارب پیامبران - مورد نقادى و ارزیابى قرار داد; شاهد بر این مطلب، سخنان پیامبر به ابن صیاد است . و به همین خاطر است که وظیفه تصوف در اسلام، تنظیم و تنسیق تجارب عرفانى بوده است .
نقد شهید مطهرى بر اقبال لاهورى
پیش از آن که به دیدگاه استاد مطهرى پیرامون خاتمیتبپردازیم، بهتر است نقدهاى ایشان را بر نظریه اقبال لاهورى مرور کنیم; چرا که برخى از دیدگاههاى شهید مطهرى در باب خاتمیت را مىتوان در تحلیل و ارزیابى ایشان از دیدگاه اقبال لاهورى مشاهده کرد .
شهید مطهرى چهار انتقاد اساسى را بر نظریه اقبال لاهورى مطرح مىکند، که از میان این انتقادها، سه موردش را مىتوان نوعى تهافت و تناقض درونى referntially - incoherentself) عدم انسجام درونى) در دیدگاه اقبال لاهورى دانست; چرا که اقبال لاهورى از پذیرش چنین نتایجى در مواضع دیگرش خوددارى مىورزد و خودش نیز آنها را قبول ندارد .
1 - تبیین نادرست از سرشت وحى
گفته شد که اقبال لاهورى وحى را از سنخ غریزه و نوعى تجربه دینى مىداند; این نظریه در باب وحى متضمن دو نکته اساسى است: از سویى وى با تاثیرپذیرى از فلسفه «برگسون» وحى را از سنخ غریزه مىداند، و از سویى دیگر تحت تاثیر تجربهگرایان دینى (شلایرماخر و جیمز) به وحى تجربى معتقد است; هر دو بخش نظریه اقبال لاهورى در تعارض با وحى اسلامى و به طور کامل مردود است، اما چون فضاى فکرىاى که استاد مطهرى در آن مىزیستند، هنوز به مباحث تجربه دینى به شکل کنونى آن آمیخته نبود، به بخش دوم نظریه اقبال لاهورى توجه نداشت و فقط به بخش اول نظریه وى; یعنى وحى غریزى پرداخته و غریزه را داراى ویژگى صد در صد طبیعى و از لحاظ مرتبه، نازلتر از حس و عقل دانسته است; در حالى که وحى، هدایتى مافوقحس و عقل است . به هر حال، با توجه به کاستیها و نارساییهایى که در باب نظریه تجربهگرایى وحى ذکر شد، و با توجه به نقدهایى که شهید مطهرى درباره نظریه اقبال لاهورى مطرح کرده است، وحى را نمىتوان از سنخ غریزه و تجربه دینى برشمرد و آن را به غریزه یا تجارب دینى پیامبر تحویل برد; وحى، داراى سرشتى زبانى است و نمىتوان آن را فقط با مواجهه پیامبر یا غریزه یکى دانست .
«غریزه همان طور که اقبال لاهورى خود توجه دارد، یک خاصیت صددرصد طبیعى (غیراکتسابى) و ناآگاهانه و نازلتر از حس و عقل است که قانون خلقت در مراحل اول حیاتى حیوان در حیوانات قرار داده است; با رشد هدایتهاى درجه بالاتر (حس و عقل) غریزه ضعیف مىشود و فروکش مىکند; اما وحى، برعکس، هدایتى مافوق حس و عقل و ... در اعلا درجه «آگاهانه» است; جنبه آگاهانه بودن وحى، به درجات غیرقابل توصیفى بالاتر از حس و عقل است .» (18)
مرحوم مطهرى سپس تاسف مىخورد که چرا با وجود ارادت اقبال لاهورى به عرفا، به ویژه مولوى، در نظریه آنها بیشتر دقت و تعمق نکرد تا این نکته را دریابد که وحى از نوع غریزه نیست، روح و حیاتى استبرتر از روح و حیات عقلانى .
مولوى، (19) در مورد برتر بودن وحى از جمیع ادراکات غریزى، حسى و عقلى مىگوید:
جسم ظاهر، روح مخفى آمدست
جسم همچون آستینى جان همچو دست
باز عقل از روح مخفىتر پرد
حس سوى روح زوتر ره برد
جنبشى بینى بدانى زنده است
این ندانى که ز عقل آکنده است
روح وحى از عقل پنهانتر بود
ز آن که او غیب است و او زان سر بود
عقل احمد از کسى پنهان نشد
روح وحیش مدرک هر جان نشد
روح وحیى را مناسب هاست نیز
در نیاید عقل کآن آمد عزیز (20)
× × ×
لوح محفوظ است او را پیشوا
از چه محفوظ است محفوظ از خطا
نه نجوم است و نه رمل است و نه خواب
وحى حق والله اعلم بالصواب (21)
2 - بى نیازى بشر از دین
از دیدگاه استاد مطهرى، لازمه تبیین اقبال لاهورى از خاتمیت این است که نه تنها به وحى جدید و پیامبرى جدید نیازى نیست، بلکه به راهنمایى وحى هم مطلقا نیازى نیست; چرا که هدایت عقل تجربى، جانشین هدایت وحى است . اگر تبیین اقبال لاهورى صحیح باشد، این تبیین مستلزم «ختم دیانت» است نه «ختم نبوت» و کار وحى تنها اعلام پایان دوره دین و آغاز دوره عقل و علم است، در حالى که:
«این مطلب نه تنها خلاف ضرورت اسلامى است، مخالف نظریه خود اقبال لاهورى است . تمام کوششها و مساعى اقبال لاهورى در این است که علم و عقل براى جامعه بشر لازم است اما کافى نیست; بشر به دین و ایمان مذهبى همان اندازه نیازمند به اصول ثابت و فروع متغیر است و کار «اجتهاد اسلامى» کشف انطباق فروع بر اصول است .» (22)
طبق گفته شهید مطهرى، اقبال لاهورى از یک سو بر وحى به عنوان معرفتى متخذ از غریزه و تجربه باطنى و پیوند آن به عصر قدیم، تاکید مىورزد که نتیجه آن نفى کلى نیاز بشر به وحى و ختم دیانت است و از سوى دیگر، اقبال لاهورى بر عنصر حرکت در ساختمان اسلام براساس تداوم اجتهاد تصریح مىکند که لازمه آن ضرورت وحى در دوره جدید است، در حالى که این دو با هم ناسازگارند; در واقع استاد مطهرى از عدم انسجام درونى در تفکر اقبال لاهورى پرده برمىدارد .
برخى از دانشوران در نقد شهید مطهرى بر نظریه اقبال لاهورى مناقشه کرده و سعى کردهاند با توجیه سخنان اقبال لاهورى از دیدگاه وى دفاع کنند; از این رو اظهار داشتهاند که برخى از انتقادات شهید مطهرى از اقبال لاهورى بر این پایه استوار گردیده که ایشان وحى را از نگاه اقبال لاهورى نوعى غریزه مىداند، در حالى که این نسبت صحیح نیست و از گفتار اقبال لاهورى به هیچ وجه به دست نمىآید که وحى از نوع غریزه است، بلکه او تنها معناى اعمى براى وحى در نظر گرفته است که شامل غریزه نیز مىشود، و این دقیقا همان روشى است که مفسرانى مانند علامه طباطبایى (23) در ذیل آیاتى چون «و اوحى ربک الى النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا» (24) برگزیدهاند . ایشان در ذیل این آیه معناى اعم وحى را القاى معنا به گونهاى که مخفى بر غیرمخاطب باشد دانسته است و آن را شامل غریزه، الهام و وحى پیامبران گرفت است . (25)
در بررسى این نقد باید گفت: حتى اگر بپذیریم مراد اقبال لاهورى آن نبوده که غریزه اعم از وحى است، باز هم نقد شهید مطهرى بر اقبال لاهورى وارد است; زیرا در هر حال اقبال لاهورى با یکى دانستن حقیقت وحى پیامبرانه و غریزه و اعتقاد به تقابل بین آنها با کمال عقل، در صدد اثبات این نکته مىباشد که با پیدایش کمال عقل، دوره وحى سپرى شده است; او مىگوید در موجودات هر چه عقل قویتر شود حاکمیت غرایز و وحى کمتر مىشود; مشکل این عقیده با عام بودن معناى وحى آن گونه که مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان بر آن است، قابل توجیه نیست; زیرا معناى عام وحى که همان «الهام رمزگونه» استخود اقسامى دارد که «غریزه» و «وحى پیامبرانه» هر دو از اقسام وحى به معناى عام نظیر غریزه است نه وحى پیامبرانه، در حالى که اقبال لاهورى وحى عام و خاص را یک کاسه کرده و کمال عقل را در تقابل با همه آنها قرار داده است و نقد شهید مطهرى نیز دقیقا متوجه همین نکته مىباشد; ایشان على رغم پذیرش معنایى عام براى وحى (26) ، وحى را در معناى خاص (الهامات پیامبرانه) واجد ویژگیهایى مىداند که برتر از غریزه است و نه تنها با کمال عقل منافات ندارد، بلکه با کمال عقل بارور مىگردد . (27)
3 - عدم امکان تجارب درونى و عرفانى
اقبال لاهورى معتقد بود که دیگر ادعاى هیچ کس را مبنى بر این که با عالم فوق طبیعت ارتباط دارد، نمىتوان پذیرفت و دوران تجارب درونى و عرفانى به پایان رسیده است، اما استاد مطهرى بر آن است که اگر نظریه اقبال لاهورى درستباشد باید با تولد عقل تجربى، آن چیزى که اقبال لاهورى آن را «تجربه درونى» مىنامد (مکاشفات اولیاءا . .). نیز پایان یابد; چون فرض بر این است که این امور از نوع غریزهاند و با ظهور عقل تجربى، غریزه - که راهنمایى از بیرون است - فروکش مىکند، و حال آن که خود اقبال لاهورى تصریح مىکند که تجربه باطنى براى همیشه باقى استو از نظر اسلام تجربه درونى یکى از منابع سهگانه معرفت (یعنى طبیعت، تاریخ و تجربه درونى) است . (28)
از دیدگاه اقبال لاهورى تجارب عرفانى و باطنى، دیگر تجاربى کاملا طبیعىاند و مانند دیگر تجارب بشرى نقادانه مورد بحث و تحلیل قرار مىگیرند .
به نظر شهید مطهرى مقصود اقبال لاهورى این است:
«با پایان یافتن نبوت، الهامات و مکاشفات و کرامات اولیاءا ... پایان نیافته است، ولى حجیت و اعتبار گذشته آنها پایان یافته است; در گذشته که هنوز عقل تجربى تولد نیافته بود، معجزه و کرامتیک سند کاملا طبیعى و قابل قبول و غیرقابل تشکیک بود، ولى بشر رشد یافته و به کمال عقلانى رسیده [براى] (بشر دوره ختمیه) این امور، دیگر حجیت و سندیت ندارد، مانند هر حادثه و پدیده دیگر باید مورد تجربه عقلانى قرار گیرد . عصر قبل از خاتمیت، عصر معجزه و کرامتبود; یعنى، معجزه و کرامت عقلها را تحت نفوذ خویش قرار مىداده است، ولى عصر خاتمیت عصر عقل است . عقل مشاهده کرامت را دلیل بر چیزى نمىگیرد مگر آن که با معیارهاى خود صحت و اعتبار یک حقیقت کشف شده از راه الهام را کشف کند .» (29)
شهیدمطهرىدر مقابل، سخن اقباللاهورى را، چهاز نظر دوران پیش از خاتمیت و چهاز نظر دوران بعد از خاتمیت قابل خدشه مىداند و از قرآن مجید به عنوانمعجزهجاویدانخاتمپیامبرانسخنمىگوید:
«پیامبران پیشین از قبیل ابراهیم، موسى و عیسى که هم کتاب آسمانى داشتهاند و هم معجزه، زمینه اعجازشان چیزى غیر از کتاب آسمانى شان بوده است، از قبیل تبدیل شدن آتش سوزان به «برد و سلام» یا اژدها شدن چوب خشک و یا زنده شدن مردگان; بدیهى است که هر کدام از این معجزات امرى موقت و زودگذر بوده است، ولى زمینه معجزه خاتم پیامبران، خود کتاب اوست; کتاب او در آن واحد، هم کتاب است و هم برهان رسالتش و به همین دلیل، معجزه ختمیه بر خلاف سایر معجزات، جاویدان و باقى است، نه موقت و زودگذر ...» (30)
خاتمیت از دیدگاه استاد مطهرى
مطالبى که تا به حال در مورد خاتمیتبیان شد، گرچه بیشتر حول و حوش دیدگاه اقبال لاهورى بود و نظریات استاد مطهرى هم نقد اقبال لاهورى بود; یعنى، بیشتر جنبه سلبى داشت، اما از لابهلاى اشکالات شهید مطهرى بر اقبال لاهورى مىتوان تا حدودى به دیدگاه ایشان در باب خاتمیت نزدیک شد . این مهم; یعنى ختم نبوت از دیدگاه شهید مطهرى، وقتى شفاف و کاملتر خواهد شد که از سایر آثار ایشان پیرامون همین موضوع غفلت نورزیم; استاد در نوشتهها و آثار مختلفى در باب مساله ختم نبوت سخن گفته است; اولین و مفصلترین اثر ایشان در این زمینه، سخنرانیهایى است که تحت عنوان «خاتمیت» به چاپ رسیده است; دومین اثر ایشان، «ختم نبوت» است که در مجموعهاى به نام «محمد خاتم پیامبران» به چاپ رسیده است; و سومین اثر ایشان جزء سوم از مجموعه «مقدمهاى بر جهانبینى اسلامى» با نام «وحى و نبوت» مىباشد که در بخشى از آن به مساله فلسفه ختم نبوت پرداخته شده است; در دیگر آثار ایشان نیز همچون «اسلام و مقتضیات زمان» ، «آشنایى با قرآن» و «نقدى بر مارکسیسم» اشاراتى به این مساله دیده مىشود .
شهید مطهرى سخن خود در باب تبیین خاتمیت را با بحثى پیرامون علل تجدید نبوتها شروع مىکند; با این که نبوت یک جریان پیوسته است و پیام خدا (یعنى دین) یک حقیقتبیشتر نیست، با این همه، ظهور پیاپى پیامبران، تجدید دائمى شرایع، نسخهاى مداوم کتب آسمانى، این سؤال را پیش مىکشد که چرا پس از اسلام و با اعلام ختم نبوت، ارتباط انسان با جهان غیب یکسره منقطع شد، و نه تنها پیامبر تشریعى (صاحب شریعت) نیامده و نخواهد آمد، حتى پیامبر تبلیغى نیز نیامده و نخواهد آمد؟ خلاصه این که، فلسفه و راز ختم نبوت چیست؟ استاد مطهرى در پاسخ به این سؤال و علتیابى خاتمیت، سه علت عمده را بیان مىکند:
1 - تحریف
2 - نقص
3 - نیاز به تفسیر و تبلیغ
1 - تحریف
یکى از علل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیلهایى است که در تعلیمات و کتابهاى مقدس پیامبران رخ مىداده است و به همین جهت آن کتابها و تعلیمات، صلاحیتخود را براى هدایت مردم از دست مىدادهاند . (31)
«بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فکرى قادر به حفظ کتاب آسمانى خود نبود; معمولا کتب آسمانى مورد تحریف و تبدیل قرار مىگرفت و یا بکلى از بین مىرفت ; از این رو لازم مىشد که این پیام تجدید شود .» (32)
بنابراین یکى از دلایل تجدید پیامبران و شرایع جدید، از بین رفتن محتواى ادیان پیشین و تحریف کتابهاى آسمانى است; در حالى که این مساله در مورد خاتمیت صدق نمىکند; چرا که خداوند خود وعده محفوظ ماندن قرآن از تحریف و تغییر را داده است:
«انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (33)
علاوه بر این، نزول قرآن زمانى صورت گرفت که بشر دوره کودکى را طى کرده بود و مىتوانست کتاب آسمانى را از تحریف حفظ کند; از این رو مسلمانان از همان بدو نزول قرآن به حفظ و نگهدارى قرآن اهتمام ویژهاى نشان دادند به گونهاى که امکان هر گونه تحریف و تغییرى از بین مىرفت; به همین خاطر، علت عمده تجدید پیام و ظهور پیامبر جدید منتفى شد و شرط لازم (نه شرط کافى) جاوید ماندن یک دین، موجود مىشود .
بنابراین، آیه فوق به منتفى شدن مهمترین علت تجدید نبوت و رسالت از تاریخ نزول قرآن به بعد اشاره مىکند و در حقیقت، تحقق یکى از ارکان ختم نبوت یعنى بلوغ اجتماعى بشر را اعلام مىدارد .
2 - نقص
در دورههاى پیشین، انسانها به واسطه عدم بلوغ و رشد کافى قادر نبودند که یک نقشه جامع و کامل براى مسیر خود دریافت کنند تا بتوانند با استفاده از آن نقشه، راه خویش را ادامه دهند; لازم بود که مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایى شوند و راهنمایانى همیشه آنها را همراهى کنند، ولى در دوره جدیدى که اسلام ظهور کرد، بشر توانایى دریافت این نقشه کلى را داشت; به همین جهتبرنامه راهنمایى مرحله به مرحله متوقف و آن نقشه کلى یک جا به جاى آن جایگزین شد; از اینجاست که مىتوان به علت دیگر تجدید نبوتها پى برد و آن هم این است که در دوره قبل از خاتمیت، بشر قادر به دریافتبرنامه کلى و جامع نبود، اما با پیدایش این امکان و این استعداد در عصر رسالتختمیه و بعد از آن، طرح کلى و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و این علت تجدید نبوتها و شرایع نیز منتفى گشت . علماى امت اسلام متخصصانى هستند که با استفاده از نقشه کلى راهنمایى که اسلام به دست مىدهد و با تدوین و تنظیم آیین نامهها و تاکتیکهاى موقت، راه را به دیگران نشان مىدهند . (34)
3 - نیاز به تفسیر و تبلیغ
پیامبران مجموعا دو وظیفه انجام مىدادهاند: یکى این که از جانب خدا براى بشر قانون و دستورالعمل مىآوردند; دوم این که مردم را به اطاعت از خدا و عمل به دستورات و قوانین الهى آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ مىکردهاند; به عبارت دیگر، استاد مطهرى میان نبوت تبلیغى و نبوت تشریعى تفکیک قائل شده و پیامبران را به پیامبران صاحب شریعت و پیامبران مبلغ شرایع انبیاى گذشته تقسیم مىکند; غالب پیامبران، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنها، پیامبران تبلیغى بودهاند نه تشریعى .
اسلام که ختم نبوت را اعلام مىکند نه تنها به نبوت تشریعى خاتمه داده است، بلکه به نبوت تبلیغى نیز پایان داده است . حال سخن بر سر این است که بر فرض پذیرفتیم که اسلام به واسطه کمال، کلیت و جامعیتش به نبوت تشریعى پایان داده است، پایان یافتن نبوت تبلیغى را با چه حساب و فلسفهاى مىتوان توجیه کرد؟
استاد مطهرى در پاسخ این سؤال مىفرمایند:
«حقیقت این است که وظیفه اصلى نبوت و هدایت وحى، همان وظیفه اول است، اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمه بشرى و نیمه الهى است ... ولى عالیترین و راقیترین مظاهر و مراتب هدایت است; وحى رهنمودهایى دارد که از دسترس حس و خیال و عقل و علم و فلسفه بیرون است و چیزى از اینها جانشین آن نمىشود; ولى وحیى که چنین خاصیتى دارد وحى تشریعى است، نه تبلیغى، وحى تبلیغى بر عکس است .
تا زمانى بشر نیازمند به وحى تبلیغى است که درجه عقل و علم و تمدن به پایهاى نرسیده است که خود بتواند عهده دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تغییر و اجتهاد در امر دین خود بشود; ظهور علم و عقل، و به عبارت دیگر، رشد و بلوغ انسانیت، خود به خود به وحى تبلیغى خاتمه مىدهد و علما جانشین چنان انبیا مىگردند ... در عهد قرآن وظیفه تعلیم و حفظ آیات آسمانى به علما منتقل شده و علما از این نظر جانشین انبیا مىشوند .» (35)
بنابراین از دیدگاه شهید مطهرى، مفهوم «اجتهاد» در فلسفه ختم نبوت، نقش مهمى را ایفا مىکند; علماى امت در دوران خاتمیت که عصر علم است، قادرند با معرفتبه اصول کلى اسلام و شناختشرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیات زمانى و مکانى تطبیق دهند و حکم الهى را استخراج و استنباط نمایند; و بدین ترتیب بسیارى از وظایفى را که پیامبران تبلیغى و قسمتى از وظایف پیامبران تشریعى را (بدون آن که خود مشرع باشند) با عمل «اجتهاد» و با وظیفه خاص رهبرى امت انجام دهند; از این رو، در عین حال که نیاز بشر به تعلیمات الهى و تبلیغاتى که از راه وحى رسیده، همواره باقى است، نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانى و پیامبر جدید براى همیشه منتفى شده و «پیامبرى» پایان یافته است . (36)
از نظر شهید مطهرى، پیامبر خاتم کسى است که جمیع مراتب را طى کرده است و دیگر مرحله طى نشدنى یا طى نشده از نظر او و از نظر کار او وجود ندارد;
«الخاتم من ختم المراتب باسرها»
از این رو چیزهایى که از طریق وحى و الهام باید به بشر القا بشود، ابلاغ شده است و دیگر راه نرفته و سخن نگفته دیگرى باقى نمانده است . بنابراین وقتى که تمام مراحلى که در این قسمت هستبه پایان رسید، خواه ناخواه نبوت هم ختم مىشود . ایشان در توضیح این مطلب مىنویسد:
«مسائلى که بشر از طریق وحى و الهام باید آنها را کشف کند و از این طریق باید به بشر الهام بشود نامتناهى نیست، محدود است و متناهى; وقتى آنچه که در ظرفیت و استعداد بشر هستبیان شد، مطلب ختم مىشود .» (37)
ایشان خاتمیت و جاودانگى اسلام را بر فطرى بودن دین متکى مىکنند; چرا که اگر معارف و آموزههاى اسلامى فطرى یا مبتنى بر فطرت باشد، تغییرناپذیر و جاویدان خواهد ماند .
«رمز دیگر خاتمیت و جاودانى بودن این دین، که آن نیز از هماهنگى با قوانین فطرى سرچشمه مىگیرد این است که براى احتیاجات ثابت و دائم بشر قوانین ثابت و لایتغیرى در نظر گرفته و براى اوضاع و احوال متغیر وى وضع متغیرى را پیشبینى کرده است .» (38)
شهید مطهرى این نکات را به تفصیل توضیح داده و بر پایه این تبیین از جاودانگى اسلام، تفسیرى را ترتیب داده که بر چهار رکن استوار است:
1 - انسان و اجتماع: انسان هم داراى جنبههاى ثابت و هم داراى جنبههاى متغیر است; به همین دلیل باید از یک نظر از اصول ثابت پیروى کند و در بخشهایى هم از اوضاع متغیر تبعیت نماید .
2 - وضع خاص قانونگذارى اسلام: اسلام اصول ثابتى دارد و فروع متغیرى که ناشى از همین اصول ثابت است; یعنى، به موازات انسان، اسلام قوانین ثابت و متغیر دارد .
3 - علم و اجتهاد: وقتى که عالم به روح اسلام آشنا شد و اهداف و وسیلهها را هم شناخت و توانست فروع را به اصول برگرداند، وظیفه واقعى خود را انجام داده است .
4 - استعداد پایانناپذیر کتاب و سنت: دین مانند طبیعت است که تفسیر آن پایانناپذیر است; و در هر زمان بشر موظف است روى آن تفکر و تدبر کند تا بهره ببرد . (39)
نقد سروش بر شهید مطهرى
دکتر سروش در یک سخنرانى تحت عنوان «خاتمیت پیامبر» که در کتاب «بسط تجربه نبوى» هم چاپ شده است، نقدهایى را بر دیدگاه شهید مطهرى ذکر کرده است; وى سخن خود را با چگونگى مواجهه شهید مطهرى با اقبال لاهورى و چرخشى که در موضعگیرى استاد نسبتبه اقبال لاهورى پدید آمده است، آغاز مىکند و بدین وسیله، به سود دیدگاه خود به کار مىگیرد . نکات عمدهاى که سروش در نقد شهید مطهرى و در توجیه سخنان اقبال لاهورى آورده است، به طور اختصار عبارتند از:
1 - تحلیل استاد مطهرى از خاتمیت، تحلیلى «نیاز محور» و «غایت محور» است; یعنى، به دنبال این است که ثابت کند آدمیان پس از ظهور پیامبر خاتم، دیگر به تجدید نبوت نیازى نداشتند; و سخنان اقبال لاهورى را هم از دریچه نیاز محورى، فهم و معنا مىکند، اما دقت در کلمات اقبال لاهورى آشکار مىکند که ذهن اقبال لاهورى از اساس به مساله نیاز معطوف نبوده، و در پى اثبات حاجتبه وحى و دیانتیا نفى حاجت از آنها نبوده است، و نظریهاش همچنین پیامد ناخواستهاى ندارد . تحلیل وى، فارغ از درستى و نادرستىاش در مقام توضیح این نکته است که چون طبیعت و تاریخ، دیگر پیامبر پرور نبود، پیامبرى هم لاجرم و به طور طبیعى ختم شد . سخن اقبال لاهورى این است که ظهور پیامبران در دورانهایى میسر و ممکن است که غلبه با غریزه باشد و عقل نقاد استقرایى، چالاک و گستاخ نباشد . چنین زمینهاى است که به ظهور تجربههاى دینى و کشفهاى معنوى و تاملات روحى عمیق و بعثت مردان باطنى و پیامبر الهى راه مىدهد .
2 - تحلیل اقبال لاهورى از وحى، کانت مآبانه، و در پى پرده برداشتن از شرایط امکان یا امتناع یک تجربه بشرى است و با تحلیل استاد مطهرى بسیار فرق دارد که در پى پاسخ دادن به این پرسش است که آیا ظهور پیامبران دیگر، پس از محمد صلى الله علیه و آله باز هم لازم بود یا نه؟ و براى همیناست که اقبال لاهورى، بر خلاف استاد مطهرى به تحریف کتابهاى انبیاى پیشین و مصون ماندن قرآن از تحریف و ادلهاى از این قبیل اشاره نمىکند و آنها را در تحلیل مساله خاتمیت دخالت نمىدهد . (40)
نقد نقد سروش به شهید مطهرى
سخن دکتر سروش از دو جهت قابل نقد است:
1 - آیا مقصود اقبال لاهورى، به واقع همان است که دکتر سروش مىگوید؟
2 - بر فرض قبول ادعا، این دیدگاه با چه مشکلاتى روبهرو مىشود؟
اقبال لاهورى سخنى بیش از این ندارد که وحى و تجربه پیامبرانه به دوره حکمت غریزه مربوط مىشود و با رسیدن دوره خرد استقرایى، دوره پیشین پایان مىپذیرد; در واقع، ظهور خرد استقرایى، با اسلام همراه بود و اسلام از این جهت، انسان را از دوره کودکى به بلوغ رساند . اقبال لاهورى هیچ سخنى از شرایط امکان یا امتناع تجربه پیامبرانه ندارد و سخن او بیشتر به منبع وحى ناظر است تا تعیین شرایط امکان و امتناع; وى مىگوید: منبع وحى، غریزه است که به دوران کودکى بشر مربوط مىشود; از این رو، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله میان جهان جدید و جهان قدیم ایستاده است; چون منبع الهام و تعلیمات به جهان قدیم تعلق دارد، ولى از حیث محتواى تعالیم به جهان جدید اختصاص دارد; زیرا در محتواى آموزههاى خویش بر خرد استقرایى تاکید مىکند .
سخنان اقبال لاهورى به هیچ عنوان کانت مآبانه نیست و به نظر مىرسد آقاى سروش مىخواهد سخن خود را در نوشتار اقبال بجوید . از این گذشته، آیا به کار بردن شیوه کانتى در این مورد معنا دارد و آیا مىتوان شرایطى براى امکان یا امتناع تجربه پیامبرانه تعیین کرد؟
پیداست که ما نمىتوانیم شرایطى براى امتناع تجربه پیامبرانه در دوره جدید ارائه دهیم; چون وقتى از تبیین خاتمیتبحث مىکنیم، به این نکته توجه داریم که ظهور پیامبر در دوره جدید امکانپذیر است . عقل نیز هیچ امتناعى در ظهور پیامبران در دوره جدید نمىبیند و اگر خود قرآن از واقعیت پرده بر نمىداشت، عقل، هیچ راهى براى کشف امتناع آن نداشت; به تعبیر خود سروش، این بحث، تبیین وقوع پس از حادثه است و هیچ کس نمىتوانستحکم قطعى صادر کند که چون بشر و حیات بدان مرحله ویژه رسیده، نبوت باید ختم شود . بنابراین، مساله مذکور با مساله کانتى تفاوت دارد; در دیدگاه کانت مىتوان شرایطى براى امکان و امتناع تعیین کرد، ولى در اینجا از لحاظ عقلى، همواره امکان حاکم است و تعیین شرایط امکان و امتناع امرى بى معنا است . اقبال لاهورى نه تنها از شرایط امتناع سخن نمىگوید، بلکه به منبع وحى نظر دارد; او حدود و ثغور تجربه پیامبرانه و شرایط امکان و امتناع آن را جستجو نمىکند، بلکه منبع وحى را به جهان قدیم مرتبط مىسازد .
در پاسخ به این پرسش که چگونه مىتوان اثبات کرد دوره جدید، دوره پیامبرپرور نیست، راهى که عقل مىپیماید، این است که منبع را به جهان قدیم ارتباط دهد، نه این که شرایط امکان یا امتناع تجربه پیامبرانه را جستجو کند، اما در مقام پاسخ به این پرسش که آیا نظریه اقبال لاهورى، نفى حاجتبه دین را - آن گونه که شهید مطهرى ادعا کرده - در پى دارد؟ باید گفتخود شهید مطهرى هم بیان مىکند که اقبال لاهورى اعتقاد نداشتبا آمدن عصر جدید، بشر به دین نیاز ندارد، ولى پیامد نظریه او همین نفى حاجت است .
فهم شهید مطهرى در کشف این ناسازگارى و پى بردن به پیامد مذکور صحیح است، ولى دکتر سروش نتوانسته است عدم انسجام مذکور را دریابد . سر مطلب این است که اقبال لاهورى، خرد استقرایى را در برابر غریزه مىنهد و جدا کننده عصر جدید و قدیم را در همین نکته مىداند . خرد استقرایى، خرد وحیانى نیست که بتواند در حوزه دین عمل کند; یعنى، مانند عقل کاشف نیست، بلکه خردى است که در فهم طبیعت دخالت دارد و علوم نو، محصول آن هستند; این خرد درست نقطه مقابل غریزه (منبع وحى) است و به جاى آن مىنشیند; از این رو، نظریه نفى حاجتبه دین، تمایل به علمگرایى و همین طور عدم انسجام مذکور را در بر دارد . (41)
پىنوشت:
1) ولىالله عباسى : محقق و نویسنده .
2) احزاب/40 .
3) احزاب/40 .
4) البخارى، صحیح البخارى، دارالجبل، بیروت، ج 5، ص 42; علاء الدین على المتقى، کنز العمال فى سنن الاقوال، الرساله، بیروت، 1989، ج 11، ص 599; نورالدین الهیثمى، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دار الکتب العربیه، بیروت، 1402 ق . ، ج 9، ص 109 .
5) جمال الدین مقداد عبدالله السیورى (فاضل مقداد)، الاعتماد فى شرح واجب الاعتقاد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، 1412 ق .
6) محمدتقى مصباح یزدى، معارف قرآن (5)، راهنماشناسى، تدوین محمد سعیدى مهر، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، قم، 1376، ص 184; نقل از: هادى صادقى، درآمدى بر کلام جدید، کتاب طه و نشر معروف، قم، 1382، صص 217 - 216 .
7) ر . ک: محمدتقى مصباح یزدى، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامى، قم، 1377، ص286 .
8) عبدالله جوادى آملى، شریعت در آینه معرفت، نشر اسراء، قم، 1378، ص 214 و ولایت فقیه، نشر اسراء، قم، 1379، ص 63 .
9) صحیح مسلم، ج 8، ص 89; الطبقات الکبرى، ج 1، ص 65; مسند احمد، ج 4، صص 81 و 84; نقل از جعفر سبحانى، الالهیات، مؤسسه امام صادق، قم، 1417 ق. ، ج 3، ص 500 .
10) امام على علیه السلام، نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، انتشارات پارسایان، قم، 1379، خطبه 235، ص 472 .
11) محمد اقبال لاهورى، احیاى فکر دینى در اسلام، ص 44 .
اثر فوق در واقع حاصل هفتسخنرانى است که در سال 1928 به درخواست انجمن اسلامى موراس در شهرهاى موراسى، حیدرآباد، و علیگره ایراد شد و براى اولین بار در سال 1930 در لاهور و به زبان انگلیسى با عنوان: The reconstruction of religious Thought in islam به چاپ رسید .
این کتاب بار دیگر توسط محمدبقائى (ماکان) با عنوان بازسازى اندیشه در سال 1368 ترجمه و به چاپ رسید .
12) جاناتان اچ . ترنر، مفاهیم و کاربردهاى جامعهشناسى، ترجمه محمد فولادى و محمد عزیز بختیارى، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله، قم، 1378، ص 28; ملکم همیلتون، جامعهشناسى دین، ترجمه محسن ثلاثى، انتشارات تبیان، تهران، 1377، ص 38; جان مک کویرى، تفکر دینى در قرن بیستم، ترجمه عباس شیخ شعاعى و محمد محمدرضایى، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، 1375، ص 196 .
13) ر . ک .: محمد اقبال لاهورى، پیشین، ص 145 .
14) همان .
15) همان، ص 146 .
16) على شریعتى، مجموعه آثار، ج 30، ص 63; نقل از درآمدى بر کلام جدید، صص 221 - 220 .
17) محمد اقبال لاهورى، پیشین، ص 147 .
18) مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، ص 192 .
19) در مورد دیدگاه مولوى پیرامون «وحى» ر . ک .: على اصغر رجبى، وحى در نگاه مولوى، پژوهشهاى قرآنى، ش 21 و 22، صص 332 - 312 .
20) مثنوى، دفتر دوم، ص 313 .
21) همان، دفتر چهارم، ص 631 .
22) مرتضى مطهرى، پیشین، ص 189 .
23) علامه طباطبایى، المیزان، ج 12، ص 292 .
24) نحل/68 .
25) مسعود امامى، تاملى در فلسفه ختم نبوت از دیدگاه شهید مطهرى، معارف، ش 15، ص 5 .
26) ر . ک .: مرتضى مطهرى، نبوت، صص 74 - 72 .
27) حسین دیبا، بازخوانى دو نظریه در فلسفه ختم نبوت، معارف، ش 11، ص 9 .
28) مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، پیشین، ص 190 .
29) مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، پیشین، ص 191 .
30) همان، ص 194 .
31) مرتضى مطهرى، ختم نبوت، مجموعه آثار، چاپ ششم، 1375، ج 3، ص 156; و اسلام و مقتضیات زمان، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1381، ج 21، ص 21 .
32) مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، پیشین، ص 184 .
33) حجر/9 .
34) همان، ص 184; ر . ک: مرتضى مطهرى، خدمات متقابل اسلام و ایران، صص 241 - 240 .
35) مرتضى مطهرى، ختم نبوت، پیشین، صص 174 - 173 .
36) ر . ک: مرتضى مطهرى، وحى و نبوت، پیشین، ص 185 .
37) مرتضى مطهرى، خاتمیت، انتشارات صدرا، چاپ پانزدهم، 1381، ص 59 .
38) مرتضى مطهرى، ختم نبوت، پیشین، ص 191 .
39) مرتضى مطهرى، خاتمیت، پیشین، صص 134 - 122 .
40) عبدالکریم سروش، بسط تجربه نبوى، صص 129 - 127 .
41) ولىالله عباسى، لوازم و پیامدهاى نظریه تجربهگرایى وحى، قبسات، شماره 26، ص 115 .
سایت رسمی خاتمیت با مدیریت اسماعیل گندمکار همکار می طلبد.
با هدف معرفی شخصیت و تاریخ زندگانی حضرت محمد ص رسول الله و جواب به سئو الات علاقه مندان به رسول اعظم به زودی سایت رسمی و فعال خاتمیت قابل رویت و استفاده کاربران گرامی و تمامی اهالی فرهنگ و دین اعم از مسلمانان و پیروان ادیان ابراهیمی خواهد بود. از تمامی اساتید حوزه ودانشگاه و دانشمندان مسلمان برای معرفی و دفاع از فرهنگ نبوی و فرهنگ نورانی قرآن کریم دعوت می کنیم و دست همه را به گرمی میفشاریم. عامل اصلی وحدت ما مسلمانان حضرت محمد ص و قرآن کریم است . از تمامی برادران شیعه و سنی دعوت به همکاری می کنم. از خدای متعال توفیق خدمت به ساحت پیامبر خاتم و کتاب آسمانی قران کریم را مسئلت دارم.آدرس سایت : www.khatameiat.com
مصاحبه /معنویت گرایی در تبلیغات خارج از کشور
|
در مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمود خلیل زاده (رایزن فرهنگی در ایران و سوئیس) × با تشکر از شما که فرصتی را به ما اختصاص دادید . مهم ترین نیازها و شرایط فعالیت در عرصه بین الملل و از سوی دیگر ظرفیت های حوزه در مقایسه با این نیازها چیست؟ وظیفه اصلی یک روحانی، دادن فرهنگ دینی و هدایت مردم به سوی دین و خدای بزرگ است . در این زمینه نیازهای یک منطقه با مناطق دیگر متفاوت است . شاید در ایران نیازهایی مطرح باشد که این نیازها اصلا در جامعه اروپایی معنی نداشته باشد و یا در کشورهای آفریقایی شدیدتر باشد، نیازهای مناطق جغرافیایی متفاوت است . یک روحانی که نماینده ی حوزه در هر منطقه باشد، بایستی وضعیت جغرافیایی و نیازهای آنجا را به خوبی بشناسد، نیازهای گروه های سنی و جنسی با یکدیگر متفاوت است . در کشورهای اروپایی، مسئله عمده مورد نیاز در آموزش عقاید دینی نه به شکل خشک و کلامی آن، بلکه با رنگ معنوی و عرفانی است . ما در مواجهه با ایرانی های مقیم خارج کشور بلکه غیر ایرانی ها وقتی مسائل دینی را با رنگ معنوی و عرفانی عرضه می کنیم می بینیم میزان پذیرش به شدت بالا می رود . بعضی وقت ها می بینید در حوزه یک کتاب نوشته شده است که در ایران فوق العاده خوب جواب می دهد، ولی همین کتاب اگر به زبان دیگر ترجمه شود اصلا جواب نمی دهد . مثلا یک کتاب عقاید که برای حوزه آمریکا نوشته می شود، اگر آن کتاب را به هندوستان بفرستید جواب نمی دهد . مثلا: در زبان فارسی برای رساندن یک مفهوم در یک جمله از افعال مختلف استفاده می کنند، این کار جمله را خیلی زیبا می کند، اما در زبان آلمانی مترجم مجبور می شود برای یک جمله، از یک فعل استفاده بکند و لطافت جمله از بین رود . خواهش من این است که کتاب هایی را که برای جامعه بیرون از ایران می نویسند مخصوص همان جامعه بنویسند . یا برخی از مطالب درباره ی حقوق زن از کتاب «حقوق زن » استاد مطهری (ره) ترجمه می شود; ایشان این کتاب را برای ایران نوشته اند - حتی تا زمان حاضر این کتاب تازگی دارد و جذاب است - اما وقتی ترجمه می شود ممکن است مثال ها دیگر آن معنی را ندهد . مثلا: آقای مطهری می گویند: مرد به زن بگوید دوستت دارم و ... «الآن اگر اینها را به یک اروپایی بگویید برای آنها عادی و طبیعی است . حتی در آموزش های اخلاق ما می بینیم که درباره ی پدیده های اخلاقی در جامعه خودمان باید خیلی تذکر بدهیم: «دروغ نگو، مسخره نکن، غیبت نکن و ...» اما ممکن است اینها اصلا در جامعه دیگر معنا نداشته باشد و با یک اشاره کوتاه بتوان رد شد . و بر عکس ممکن است خیلی از پدیده ها در جامعه ایران اهمیت زیادی نداشته باشد، اما در جوامع دیگر به تاکید و کار بیشتری لازم باشد . بنابراین می طلبد حوزه های ما در رشته های مختلف بتوانند با اندیشمندانی که در خارج از کشور هستند جلساتی داشته باشند و با یکدیگر تبادل اندیشه کنند . روحانیون هر منطقه حداقل در شناخت موضوع کمک بکنند و متخصصان در این زمینه کتاب بنویسند سپس ترجمه شود و به آن منطقه بفرستند و به جامعه آنجا عرضه بشود . × آیا وضعیت فعلی آموزشی، پژوهشی و تبلیغی حوزه متناسب با وضعیت جوامع بین المللی است؟ با توجه به آموزش های حوزوی، ممکن است کسی تربیت شود که برای داخل کشور مفید باشد . اما آیا این طلبه برای جامعه ی خارج از کشور می توانند به عنوان مبلغ، مدرس و محقق جوابگو باشند; در واقع سه بحث مطرح است: آیا آموزش، پژوهش و تبلیغ حوزه با نیازهای بین المللی امروز منطبق است؟ برای بهبود انطباق این مباحث با نیازها چه پیشنهاداتی دارید؟ - در هر سه بعد نارسایی هایی داریم . به عنوان مثال: اگر یک پژوهشگر حوزه، درباره شناسایی افکار «کانت » پژوهشی انجام بدهد این در جامعه اروپا نمی تواند رنگی داشته باشد . زیرا آنها این مطالب را می دانند . یکی از دوستان ما که فرد دانشمندی است و رایزن فرهنگی یکی از کشورها است در مصاحبه ای با یک رسانه غربی، به ایشان گفته بودند: "ما در مصاحبه با نه نفر فقط یازده صفحه مطلب نوشتیم اما در مصاحبه با شما به تنهایی ده صفحه نوشتیم "ایشان می گفتند: نمی دانم چرا؟ گفتم: به خاطر اینکه بقیه حرف های خودشان (دانشمندان غربی) را به آنها تحویل داده بودند; اما شما حرف های ما را بیان کردید . پژوهشگران ما حرف های خودمان را یاد بگیرند اما متناسب با جامعه بین الملل ارائه کنند آن وقت خیلی زیبا معنا می دهد . انصافا می توان مباحث عرفان نظری و عملی را به نحو خیلی زیبا و کلاسیکی تدوین و عرضه کرد که در جذب افراد حتی آنهایی که مسلمان شده اند مؤثر باشد . من تعداد زیادی از افراد شیعه آلمانی را می شناسم، با آنکه با ما رفت و آمد دارند ولی به خاطر اینکه از عقاید و احکام خشک مذهبی حظ زیادی نمی برند به جریان های صوفیانه گرایش پیدا می کنند و حال آنکه اکثر جریان های صوفیانه خارج کشور ناسالم است . مثلا از مغرب یک شیخ می آید و جلسات ذکر تشکیل می دهد و آنها که می روند احساس لذت می کنند . ما می توانیم در عرفان و اخلاق مطالب مؤثری ارائه بدهیم . در خارج از کشور، مسائل ظاهری مبلغ قبل از مسائل باطنی و فکری او مورد توجه قرار می گیرد و مردم قبل از هر چیز به نوع برخورد او با مردم توجه می کنند . لذا اخلاق و رفتار مبلغ و سلوک شخصی اش تا حد زیادی می تواند در مردم اثر کند و نفوذ داشته باشد . این حرکت اولی است که بایستی روی آن کار شود . تبلیغ یک مسئله تخصصی است . در گذشته (بیست - سی سال پیش) هر کس با سبک خودش تبلیغ انجام می کرد . اما الآن در دنیا تبلیغ جنبه علمی و تخصصی پیدا کرده است . به تجارب مسیحیان نگاه کنید که برای آماده سازی یک مبلغ چقدر کار می کنند و بعد او را به جای مورد نظر می فرستند . محل تبلیغ را ما [ستاد] باید انتخاب کند شاید مبلغ بخواهد فلان منطقه برود اما مناسب آنجا نباشد، باید به او کمک و راهنمایی کرد که با جغرافیای کشوری که می خواهد برود و فرهنگ، [خصوصیات] مردم و نیازهای آنجا آشنا شود . او باید بداند که مبلغ است و به عنوان یک مبلغ باید رفتار داشته باشد . حتی پیشنهاد می کنم می توان هزینه کرد که یکی، دو سال با مردم آنجا زندگی کند و با فرهنگ مردم آشنا بشود و زبان را به خوبی یاد بگیرد و بعد او را به عنوان مبلغ بفرستند در این صورت کارایی این فرد، فوق العاده بالا خواهد رفت . × استفاده از ابزارهای روز اطلاع رسانی و تبلیغاتی مثل استفاده از اینترنت در گفتگوی مستقیم (چت) چقدر در تبلیغ می تواند، مؤثر باشد؟ - این کار توسط بنده از طریق اینترنت انجام شده است; از طریق تشکیل سایت و چت [کردن] . با آنکه وقتم کم است ولی فوق العاده موفق بوده ام و معمولا هم خودم را معرفی نمی کنم که روحانی هستم . دوستانی دارم که سه سال است از طریق چت [کردن] با هم صحبت می کنیم و عمدتا مسائل آنها معنوی و عرفانی است . و از طریق سایت هایی که داریم (در سوئیس) و از طریق شماره تلفن و ایمیل (پست الکترونیکی) ارتباطات مفید و خوبی داشته ایم . × با توجه به اینکه همایش و گردهمایی ها و جلسات علمی، فرهنگی و دینی مفیدی در اروپا تشکیل می شود آیا امکان استفاده و شرکت در این گونه همایش ها برای نخبگان، فضلا و طلاب حوزه وجود دارد و متقابلا از آن طرف کسانی هستند که می خواهند از دین، شیعه و حوزه آگاهی پیدا کنند . زمینه ایجاد این گونه ارتباطات را چطور می بینید؟ آیا تا کنون در این زمینه اقدامی صورت گرفته است؟ - این گونه ارتباطات را فوق العاده مؤثر می دانم، این موضوع معمولا به دو گونه شکل می گیرد، یکی همایش های عمومی که پانصد تا هزار نفر [بیشتر یا کمتر] در آن شرکت می کنند . دیگر همایش و جلسات محدود که تعداد شرکت کنندگان کم است و آثار علمی و نفوذ فرهنگی در آنجا بیشتر است . به عنوان نمونه عرض می کنم: در یک جلسه خصوصی که در مدرسه صلح و الهیات هامبورگ داشتیم چهار نفر از طرف ما بودند: یک روحانی (بنده)، یک مترجم و دو نفر دیگر; و از طرف مقابل هفت نفر از اساتید و تئولوگ های بزرگ اخلاق و الهیات . این جلسه فوق العاده پربار بود . مترجم می گفت: من در جلسات بسیار زیادی شرکت داشته ام ولی کمتر جلسه ای این پرباری را داشته است . ما خیلی رک و بدون مصلحت [اندیشی] مسائل را بیان می کردیم آنها هم همین طور . و نتایج خوبی هم گرفتیم . در زمینه صلح و مسائل اجتماعی و دینی مانند حجاب و روسری - که در آلمان به عنوان یک پدیده سیاسی نه دینی مطرح است - صحبت شد . فردای آن روز در همایشی که بیش از دو هزار نفر شرکت کرده بودند و سخنرانان جلسه یک کشیش و یک تئولوگ مسیحی و بنده و جناب آقای صادقی رشاد بودیم . برای مردمی که آمده بودند و سؤالاتی داشتند خیلی مؤثر بود، آقای صادقی رشاد از طرف اسلام پاسخ می دادند و فوق العاده مؤثر بود که نظیر آن کمتر در آلمان دیده شده است . هر دو نوع جلسه (عمومی و خصوصی) قطعا نتیجه دارد و مؤثر است . × طبیعتا بعضی از افرادی که با شما ارتباط دارند، تمایل دارند به ایران بیایند به عنوان مثال بعضی شخصیت های دانشگاهی تمایل دارند درباره ی شیعه تحقیق کنند، شما این افراد را چگونه راهنمایی می کنید؟ ما از این افراد داریم و گروه هایی را سازمان یافته به ایران اعزام کرده ایم . از زمانی که بنده حضور دارم سه گروه آکادمیک آلمانی به سرپرستی معاون اینجانب و مسئولیت کارهای علمی و فرهنگی جناب آقای دکتر نوید - از اساتید دانشگاه زوریخ - به ایران اعزام کرده ایم . قبل از سفر با آنها جلساتی داریم و روی آنها کار می کنیم . معمولا بعد از سفر این ها به سراغ ما می آیند و جلساتی تشکیل می دهند . در یکی از جلساتی که داشتند، از ایران چهارصد اسلاید به نمایش گذاشتند که اوضاع ایران این گونه است . در سفر اخیر، گروهی را به منزل امام خمینی (رض) بردیم که برای آنها خیلی مؤثر بود . اما یک سری افرادی هستند که تمایل دارند و می خواهند برای انجام تحقیقات علمی به ایران بیایند و تاکید دارند . ولی متاسفانه زمینه اعزام آنها هنوز مهیا نشده است . اگر شما در زمینه گفتگو در زمینه های دینی و شیعه شناسی بخواهید با کسانی ارتباط داشته باشید افرادی هستند که هم آن ها می توانند مطالبی را در ایران ارائه کنند و هم از اینجا استفاده کنند . کسی را داریم که از آثار شیعه موزه درست کرده است . از قبیل: مهر، تسبیح و دستی که بر روی بیرق ها به عنوان دست حضرت ابوالفضل العباس (ع) می زنند، نمایشگاهی درست کرده است; ما در این زمینه ها علاقمند زیاد داریم ما می توانیم با هماهنگی آنها را بفرستیم . × اگر از حوزه افرادی بخواهند متقابلا به آنجا بیایند و در همایش ها و ... شرکت کنند آیا آمادگی راهنمایی و کمک به این افراد را دارید؟ - بله، می توانیم . مشروط بر اینکه [از قبل] با رایزن فرهنگی و مرکز اسلامی هامبورگ هماهنگی داشته باشید و می توانیم در دو شهر برلین و هامبورگ جلسات خوبی داشته باشیم . × در پایان اگر نکته خاصی درباره ی حوزه و چگونگی تحولاتی که در بین المللی شدن حوزه می تواند مؤثر باشد، به نظرتان می رسد بیان فرمایید . - حوزه نسبت به خارج از ایران مشکل شناخت موضوعات را دارد، و باید مقداری در شناخت موضوع فعال تر باشد . ما خصوصا در زمینه مسائل اخلاقی و عرفانی متناسب با جوامع مختلف باید کار کنیم . و در زمینه مسائل اعتقادی (با آنکه کتاب های زیادی نوشته شده) نیز چنین است . - جای کار دارد و مردم اینها را می خواهند و حتی در فقه باید به مسائل و موضوعات جدیدتر پرداخت شود . مثلا اگر از درون منزلتان و از طریق اینترنت وارد کامپیوتر فرد دیگری شود، سیستم محافظ [امنیتی] را بشکنید و برنامه ای را سرقت کنید; در واقع حرز را شکسته اید; آیا "باید قطع ید شود؟ " اینها پدیده های جدید هستند که می پرسند و جواب می خواهند . فکر می کنم اگر حوزه در این زمینه ها فعال تر بشود مناسب تر است . |
به گزارش ايلنا به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري ، متن اين پیام، به شرح ذيل است:
« بسمهتعالی
درگذشت هنرمند مؤمن و اهل معنی و اهل دل، جناب آقای علی اشرف والی رحمةالله علیه را به آن خاندان محترم و به جامعه هنری كشور و به آشنایانِ باهنرِ آن مرحوم تسلیت میگویم؛ و رحمت و مغفرت الهی و علو درجات را برای آن مرد ِصالح كه نشانههای ایمان و تعهد را در مدت سی و پنجسالهی آشنائی با ایشان بارها مشاهده كردهام، از خداوند متعال مسألت میكنم.
سیدعلی خامنهای
12/دی/1389»
گفتنی است كه استاد علی اشرف والی در رشتههای نگارگری، خوشنویسی، تذهیب و صفحهآرایی آثاری بسیاری را خلق كرد و مفسر مقالات شمس تبریزی، و آخرین شاگرد كمالالملك بود.
این هنرمندِ هنرهای تجسمی، روز شنبه بر اثر بیماری، در سن 90 سالگی دارفانی را وداع گفت.
تسلیت در گذشت استاد علی اشرف والی
میلاد حضرت عیسی ع و عید کریسمس و سال نو میلادی مبارک باد.
سید علی اکبر خوئی
عالم جلیل القدر جناب آقای حاج سید علی اکبر خویی نقل میکند:
در زمان جوانی که در خوی مشغول تحصیل بودم، به خاطر دارم یکی از دوستان پدرم به نام ملاعبد الصمد معلم، پیوسته اوقات خود را به ختمها و اوراد و اذکار مشغول بود، تا آنکه از شهر، هجرت کرد و در بیابان برای خود صومعهای ساخت و هرگز به شهر نمیآمد. چند سال بدین منوال گذشت.
روزی من همراه با دو نفر از محصلین به قصد تفریح از شهر خارج شدیم. به این فکر افتادیم که به دیدار ملاعبد الصمد رفته و از نتیجه زحمات و ریاضات او جویا شویم. در اثنای راه به یاد آوردیم که چیزی را فراموش کردهایم با خود بیاوریم. یک نفر از ما برگشت تا آن را برداشته و بیاورد. ما دو نفر به طرف صومعه حرکت کردیم و چون رسیدیم، در زدیم. ناگاه صدای او را از میان حجره شنیدیم که در را باز کنید سید علی اکبر است با فلان کس. ما تعجب کردیم که چگونه از پشت دیوار ما را دیده و از کجا دانست که ماییم! در را باز کرد و ما داخل شدیم.

گفت: شما، سه نفر بودید و در فلان محل، یک نفر از شما جدا شد و برگشت که فلان چیز را بیاورد. الان به مدرسه رسید و در اطاق را باز کرد، آن شئ را برداشت، در اطاق را بست و روان شد، از مدرسه خارج گردید. همچون کسی که او را میبیند، پیوسته از او خبر میداد تا آن که گفت: از شهر خارج شد و به فلان مکان رسید، اکنون شروع به تلاوت سوره یس کرد تا به فلان محل رسید، سوره را به اتمام رساند و الان به فلان جا رسیده است تاآن که گفت:الان در را می کوبد. که صدای کوبیدن در بلند شد. ما از سخنان او متحیّر ماندیم. در را باز کردند و دوست ما وارد شد. از او درباره جزئیاتی که ملاعبد الصمد گفته بود، سؤال کردیم، همه آنچه او گفته بود، با واقع مطابقت میکرد.

بسیار تعجب کردیم که انسان از ریاضت، به چه مقاماتی میرسد و چگونه میتواند اینگونه از غیب خبر دهد! مدتی با او سخن گفتیم و سؤالاتی نمودیم و با پاسخهای او هر لحظه بر تحیّر ما افزوده میشد. به هر حال، از نزد او خارج شدیم و پس از گردش، در حالی که هنوز متحیّر بودیم، وارد شهر شدیم.
چند ماهی از این قضیه گذشت .روزی ملا عبد الصمدرا در شهر دیدم،تعجب کردم و گفتم چه شده شما را در شهر میبینم، شما هرگز به شهر نمیآمدید و با اهل دنیا ارتباط نداشتید، مقام و مرتبهتان به کجا رسید؟
گفت خدا لعنت کند شیطان را وخدا لعنت کند مجد الاشراف را.پدر شما گاهی به من می گفت این ریاضت ها عاقبت خوبی ندارد،ولی من قبول نمی کردم واکنون توبه نمودم.
گفتم:چرا این گونه می گویید،حال آن که شما به مقاماتی رسیده بودید!
گفت: آری، هر روز مجدالاشرف را در شیراز میدیدم، او با من سخن میگفت و دستوراتی میداد، اشخاصی بر من ظاهر میشدند و مطالبی را به من میگفتند و من پیوسته به اوراد و اذکار مشغول بودم و چیزهایی بر من مکشوف میشد. روزی مجدالاشرف به نظر من آمد و گفت: ملاعبد الصمد! اکنون کامل شدهای و به مقاماتی رسیدهای. فردا مولود نفسی بر تو ظاهر خواهد شد.

چون فردا شد و من مشغول اوراد بودم، ناگاه دیدم از دهان من طفلی خارج شد، برابر من ایستاد و به من خطاب کرد: اکنون کامل شدی. منم خدای تو، مرا سجده نما، تا تو را به مقام مجد الاشرف برسانم!
من به شگفت آمدم و به این فکر فرو رفتم که خدا دیدنی و تصور کردنی نیست، چگونه ممکن است از دهان من بیرون آید. پس برایم روشن شد که او شیطان است. خداوند شیطان را لعنت کند. ناگاه حالم متغیّر شد و غشوه به من روی داد. چون به حال آمدم، فهمیدم تمام این ریاضتها شیطانی بوده است و انسان نباید برای چند روز دنیا، ریاست، بزرگی و مرید خواهی تا ابد خود را دچار عذاب الهی گرداند! لذا توبه کردم و احوالم به کلّی دگرگون شد. اکنون چیزی در دست ندارم و از خدا میخواهم توبه مرا قبول نماید.

کتاب شناسی و نسخه شناسی آثار ایرانی
گزارش / سخنرانی های گروه کتاب شناسی و نسخه شناسی آثار ایرانی در دومین همایش ملّی ایران شناسی
منابع مقاله:
از 30 آذر تا 3 دی 1383 دومین همایش ملّی ایران شناسی در تهران برگزار شد. در این همایش سخنرانانی از داخل و خارج از کشور در یازده گروه ادبیات ایران، اقتصاد ایران، باستان شناسی ایران، تاریخ و جغرافیای ایران و جغرافیای تاریخی و تاریخ محلی، تاریخ علم و تعلیم و تربیت در ایران، زبان های ایرانی و زبان شناسی ایران، فرهنگ عامّه و مردم شناسی ایران، فلسفه، کلام و معارف اسلامی ایران، سیاست، مدیریت و روابط بین المللی ایران، کتاب شناسی و نسخه شناسی آثار ایرانی و هنر ایران به بحث و بررسی مباحث ایران شناسی در حوزه های یاد شده پرداختند.
شایان ذکر است که فراخوان های قبلی، از دو همایش سخن می گفتند: «سلسله همایش های بررسی پیشینه ایران شناسی و دستاوردهای آن تا امروز» (که قرار بود در 16 قلمرو و گروه علمی برگزار شود) و «نخستین همایش ملی جلوه های فرهنگی و تمدنی ایران زمین در آینه استان های کشور» (این همایش نیز قرار بود در 6 گروه تاریخ ایران استان، زبان و ادب فارسی در استان، صنایع دستی شاخص استان، تاریخ اقتصاد استان، دستاوردهای کاوش های باستان شناسی در استان و ایران در قصه های محلی استان ها برگزار شود).
به هر روی این دو همایش در یک زمان به صورت دومین همایش ملی ایران شناسی برگزار شد و همانگونه که پیش از این اشاره گردید، یکی از گروه های یازده گانه این همایش، گروه کتاب شناسی و نسخه شناسی آثار ایرانی بود. سخنرانی های این گروه در 5 نشست1 که در روزهای اوّل و دوم دی ماه 1383 برگزار گردید، ارائه شد.
نخستین سخنرانی توسط رضا فراستی مدیر اطلاع رسانی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران2 انجام شد. در این سخنرانی با عنوان «پژوهش در قباله های ازدواج در دوره قاجاریه» 42 قباله ازدواج تک برگی یا لوله ای موجود در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، مربوط به سال های 1213 تا 1324 ق که از دیدگاه و منظر سندشناسی بسیار مهم هستند مورد بررسی قرار گرفت.
سخنران، نخست متن قباله های ازدواج را از لحاظ ساختار و از دید سندشناسی به چهار قسمت مقدمه، موضوع، صداق و خاتمه تقسیم کرد و به شرح مشخصات هر قسمت، از جمله آغاز قباله، چگونگی نوشتن مشخصات زوجین، تاریخ وقوع ازدواج و غیره پرداخت و سپس به حواشی اسناد (مهر، امضا، توضیح عاقد و شهود مطالب مندرج در ظهر اسناد و...) اشاره کرد.
سخنران سپس به حاشیه پردازی و تذهیب در قباله های ازدواج مورد بررسی، اشاره کرد و بیان داشت که جز از یک مورد، بقیه قباله ها دارای تزیین هستند و این تزیینات طیف متنوعی از تزیین ساده تا تزیین های فاخر را در بر می گیرد. وی همچنین به بیان چگونگی و چرایی استفاده از خط ها و رنگ های مختلف پرداخت. خط هایی که این قباله ها با آنها نوشته شده عبارتند از ثلث، رقاع، نستعلیق و شکسته نستعلیق. همچنین اشاره شد که در بسیاری موارد ترکیبی از چند خط در یک قباله مشاهده شده است. گرچه عنوان سخنرانی باتوجه به اینکه تنها 42 قباله موجود در مؤسسه یاد شده مورد بررسی قرار گرفته بود، کلّی به نظر می رسید، اما حاضران در جلسه، اینگونه پژوهش ها را پرفایده ارزیابی کردند.
سخنران بعدی خانم دکتر صغری اسماعیلی3 عضو هیأت علمی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود. سخنران در آغاز، هدف خویش را مقایسه اسناد صفویه و مغولان هند اعلام کرد و افزود که این اسناد بر اساس موضوع و روش نگارش به سلطانیات، دیوانیات و اخوانیات تقسیم می شود. وی این چنین ادامه داد که هرچند نظام دیوان سالاری سلسله صفویه و مغولان هند از تیموریان نشأت گرفته، اما بررسی این اسناد نشانگر تفاوت هایی در عملکرد و مراحل تهیه اسناد، علامت های تصدیق و اصطلاح های دیوانی است. از طرفی دیگر مطالعه اسناد و نامه های تاریخی، شامل اسناد دولتی، پروانچه، فرمان، تعلیقه، نشان، مثال، ارقام و غیره که به منظور اموری از جمله انتصاب، پاداش، مجازات و معافیت مالیاتی صادر می شد، اطلاعات ارزشمندی درخصوص اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی به دست می دهد.
از دیگر موارد مطرح شده، استفاده از نشانه های خاص از جمله طغرا و سرنامه در سندنویسی است، نشانه هایی که گذشته از کارکرد اوّلیه، موجبات شناسایی اسناد اصلی از اسناد جعلی را فراهم می آورند. سخنران در پایان نتیجه گرفت که هم صفویه و هم مغولان هند دارای نظام وسیع، منظّم و پیشرفته دیوان سالاری و اداری بوده اند وگرچه منشأ نظام اداری در این دو سلسله مشترک بود، اما در مقام مقایسه، نظام اداری صفویه بسیار پیچیده تر از نظام اداری مغولان هند بود و فرآیند تهیه فرامین صفوی در مدت زمان طولانی تری انجام می شد.
شایان ذکر است که این سخنرانی براساس مقایسه اسناد موجود در آرشیوهای مختلف ایران و هند، از جمله سازمان اسناد و کتابخانه ملی، موزه ملی ایران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کتابخانه و موزه ملّی ملک و آرشیو اسناد ملی هند در دهلی، بمبئی، حیدرآباد و مرکز مطالعات پیشرفته تاریخی دانشگاه علیگر و کتابخانه مولانا ابوالکلام آزاد سامان یافته بود.
سخنران بعدی پروفسور دکتر عزّالدین گسوس (Azeddine Guessous) استاد تاریخ4 در دانشکده ادبیات دانشگاه شعیب الدُکالی در شهر الجدیده بود. وی مقاله خویش را تحت عنوان «اهمیت آثار سیاسی اسلامی در مطالعه تاریخ ایران در دوره ساسانیان» به زبان عربی ارائه و در پایان خلاصه ای از مقاله را به زبان انگلیسی بیان کرد.
این سخنرانی درواقع پیرامون بخشی از آثار و کتب تاریخی و سیاسی دوره اسلامی بود که به تاریخ ایران در دوره ساسانیان نظر داشته است؛ آثاری از قبیل نوشته های ثعالبی، جاحظ، طرطوسی، یعقوبی، طبری و مسعودی.
پروفسور گسوس سپس بحث خویش را در سه مبحثِ جایگاه ساسانیان در تاریخ و تمدن های گوناگون، جامعه سیاسی در دوران ساسانیان، سیاست حاکمان در قبال ملت و مردم پی گرفت و به اهمیت آن دسته از منابع دوره اسلامی که تاریخ ساسانیان در آنها مورد توجّه قرار گرفته، اشاره و بر این نکته تأکید کرد که چون این آثار در قالَبِ ادبی نگاشته شده است باید دیگربار و با نگاهی نقادانه و از چشم اندازهای متفاوت (مثلاً بررسی مقایسه ای) به این آثارنگریست.
در خاتمه سخنران از نسخه های خطی بسیار مهم منتشر نشده دوران اسلامی موجود در مراکش و همچنین از ایرانیانی که به مراکش رفته و در آنجا سکونت یافته و تفکر ایرانی را گسترش داده اند یاد کرد.
سخنران بعدی خانم دکتر شفق علی بلگی عضو آکادمی علوم ملّی جمهوری آذربایجان، انستیتوی شرق شناسی بود و موضوع سخنرانی ایشان: «کلمات متضاد در دیوان فارسی فضولی بغدادی» در این سخنرانی قسمتی از ویژگی های زبانی دیوان فارسی فضولی مورد بحث قرار گرفت : کلمه های متضاد در این دیوان که زیبایی خاصی به شعر فضولی بخشیده است. وی سپس این کلمات را در دو گروه کلمات متضاد یک ریشه ای (مرد نامرد، دانا نادان) و کلمات متضاد با ریشه متفاوت جای داد.
این کلمات به صورت های فعل (جفاکنی جفانکنی)، اسم (هجر وصل)، صفت (تازه کهنه) و ضمیر (این آن) در شعر فضولی به کار رفته است. وی همچنین سه ویژگی دیگر را برای کلمه های متضاد به کاررفته در دیوان فارسی فضولی به شرح زیر ذکر کرد:
این کلمات دارای موضوع های مختلف است و عناصری از جمله انسان، حیوان، امور معنوی و طبیعی را در بر می گیرد.
فضولی در به کار بردن طرفین متضاد بسیار ماهرانه عمل کرده است. مثال:
| دور برعکس مراد است از آن می طلبم | ز وصال تو فراق و ز فراق تو وصال |
بدینسان نخستین نشست گروه کتاب شناسی و نسخه شناسی آثار ایرانی با یک سخنرانی شنیدنی به پایان رسید؛ هرچند به نظر می رسد بهتر بود این سخنرانی در گروه ادبیات فارسی ارائه می شد.
نشست دوم گروه از ساعت 1416 همان روز با 4 سخنرانی برگزار شد. سخنران نخست خانم دکتر ناهید بنی اقبال،5 رئیس کتابخانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود که موضوع سخنرانی ایشان به «طرح ایجاد مرکز اطلاع رسانی بیرجندشناسی» اختصاص داشت. وی در آغاز ضمن اشاره به اهمیت اطلاع رسانی و گردآوری اطلاعات، به ضرورت تمرکز واحدهای تخصصی گردآوری و اشاعه اطلاعات اشاره کرد؛ امری که ضمن جلوگیری از انجام پژوهش های مکرر موجبات گردآوری و ساماندهی نتایج پژوهش ها را نیز درپی خواهد داشت و از طرف دیگر نیازهای پژوهشی آینده را نیز رفع خواهد نمود. خصوصاً اگر این پایگاه های تخصصی در مناطق کشور ایجاد شود موجبات قدرت پژوهش در منطقه را فراهم خواهد آورد و نقاط قوت و ضعف هر منطقه را نشان خواهد داد.
سپس وی به بیان کوشش های انجام شده در گردآوری اطلاعات مربوط به بیرجند (شامل کتاب، مقاله، پایان نامه، نقشه و غیره) پرداخت و موارد مورد نیاز برای تأسیس مرکز بیرجندشناسی (ساختمان، تجهیزات و اختصاص بودجه مورد نیاز گردآوری و تکثیر منابع) را ذکر کرد و در ادامه افزود که نتایج حاصله از ایجاد این مرکز تدوین کتابِ کتاب شناسی بیرجند، تهیه CD اطلاعات مربوط به بیرجند، ایجاد بانک اطلاعات مشاهیر و فرزانگان با معرفی های لازم از شخصیت ها و آثار و تأثیرات آنها بر فرهنگ و تمدن منطقه، تدوین تاریخ مفصل بیرجند و منطقه براساس اطلاعات منابع موجود و دسترسی به تمامی این فعالیت های اطلاعاتی در سراسر دنیا از طریق شبکه اینترنت و سایت مخصوص بیرجندشناسی تحت «وب» است. در پایان وی افزود که این مرکز باید دارای متولی دولتی باشد تا بتواند راهبری این مجموعه را تحت حمایت دولت و هرچه قانومندتر برعهده گیرد.
سخنران بعدی دکتر توفیق سبحانی، «معرفی یک نسخه ارزنده خطی» را موضوع سخن خویش قرارداده بود. نسخه خطی مورد نظر دکتر سبحانی دارای 39 برگ (78 صفحه) است که ابتدا و انتهای آن افتاده است، اما براساس شواهد، ایشان این چنین نظر می دهند که این نسخه کم حجم جزئی از یک اثر حجیم و مربوط به سده هفتم هجری بوده است.
از مواردی که موجب اهمیت دو چندان این نسخه می شود یکی این است که 76 بیت اشعار مربوط به رشید وطواط، منوچهری و سنایی که در این جُنگ آمده در دیوان شاعران یاد شده موجود نیست. از سری دیگر، اشعار این جُنگ اعراب گذاری شده است و این امر می تواند برای زبانشناسان تاریخی از نقطه نظر چگونگی تلفظ کلمات در سده هفتم هجری جالب و حائز اهمیت باشد.
عنوان سخنرانی بعد از خانم نینا واسیلی یوا (Nina Vasilieva)، به زبان انگلیسی، «طرح های سِر روبرت کِرپُرتر از یادمان های هخامنشی و ساسانی»6 بود و تصویرهایی که کِرپُرتر هنگام مسافرت با هیأتی روسی به ایران در اوایل سده نوزدهم از آثار باستانی تخت جمشید و پاسارگاد و کتیبه ها و حجّاری های ساسانی در نقش رستم، نقش رجب و طاق بستان کشیده است.
از ویژگی های طرح های کِرپُرتر، که موجب اهمیت آنها شده این است که حجاری ها و کتیبه های هخامنشی و ساسانی در وضعیتی بسیار بهتر از امروز ثبت شده اند. از طرف دیگر این آثار از زاویه دید محققان رشته تاریخ هنر نیز مهم و قابل بررسی است. ویژگی دیگر این تصویرها، واقع گرایی و دقت بسیار در کشیدن این طرح ها است.
شایان ذکر است که تاکنون تصاویر این طرح ها که به کتابخانه عمومی سن پترز بورگ اهدا شده و اکنون در مجموعه آرمیتاژ (Hermitage) نگهداری می شود منتشر نشده، اما آنگونه که خانم واسیلی یوا در سخنرانی خویش اظهار داشت این مجموعه به دست وی در حال آماده سازی برای چاپ است.
سخنران بعدی خانم دکتر افسانه خاتون آبادی، استادیار زبان و ادبیات فارسی، «بررسی آثار و احوال پروفسور دکتر فیلیپ جی کرین بروک» (Philip G. Kreyenbroke) را موضوع سخنرانی خویش قرارداده بود. تحقیقات پروفسور کرین بروک در زمینه زبان های ایرانی میانه و جدید، دین زردشتی و کتاب اوستا، فرهنگ شفاهی ایران در زبان های ایرانی، روش های جدید مطالعه ادبیات ایرانی، گویش بلوچی، فرهنگ عامه، فرهنگ و هویت کردی و برخی فرقه های مذهبی ناحیه کردستان بوده است.
سخنران، آثار پروفسور کرین بروک را در سه گروه کتاب، مقاله و بررسی آثار دیگران مورد بررسی قرار داد. همچنین در این سخنرانی تاریخچه مختصری از دانشگاه جرج آگِست در آلمان ارائه گردید. دکتر خاتون آبادی ضمن اشاره به اهمیت آگاهی از حجم عظیم فعالیت هریک از مستشرقین که سال ها برای شناخت و معرفی فرهنگ و تاریخ ایران تلاش کرده اند، اطلاع رسانی در این خصوص را از دو جنبه حائز اهمیت دانست: نخست آنکه ارج نهادن به کوشش این ایران شناسان موجبات دلگرمی بیشتر آنها و سایر خاورشناسان را فراهم خواهد آورد و دو دیگر آنکه دانش پژوهان ایرانی را با این افراد و پژوهش های آنان بیشتر آشنا خواهد کرد و موجبات ادامه مطالعات خاورشناسان و شرق شناسان را توسط پژوهندگان ایرانی فراهم خواهد آورد.
نخستین سخنران نشست سوم، دکتر خسرو خوانساری، محقق و پژوهشگر، سخنرانی خویش را با عنوان «شرح حال و آثار دکتر آلفونس گابریل، محقق ایران شناس اتریشی» ارائه کرد. دکتر آلفونس گابریل پزشک، کویرشناس، جغرافی دان و ایران شناس اتریشی از معدود پژوهندگانی است که به کویر مرکزی ایران مسافرت کرد و به مناطقی رفت که تا آن زمان هیچ فرد اروپایی به آنجا نرفته بود. وی سه بار به همراه همسرش به دست نیافتنی ترین مناطق کویری ایران رفت. حاصل این سفرهای اکتشافی انتشار بیش از 30 جلد کتاب و مقاله بود که هنوز هم منابع درخور توجّهی درخصوص کویرهای ایران هستند. دکتر گابریل گذشته از بررسی جنبه های جغرافیایی و تاریخی کویرهای ایران، تحقیقات مردم شناختی مفصلی نیز در خصوص ساکنان مناطق کویری و فرهنگ آنها انجام داده و در تحقیقاتش توجه ویژه ای به سیّاحان قبل از خود، که از ایران عبور کرده بودند، نشان داده است.
وی در تحقیقات خویش از بی آب و علف ترین بیابان ها گذشت و کویر لوت را مورد تحقیق و بررسی قرار داد. وی پس از سه سفر اکتشافی در ایران، به وین رفت و تا پایان عمر به تدوین آثار و تدریس در دانشگاه پرداخت.
پروفسور دکتر فرید الاکبروف (Prof. A. Farid Alakbarow) مدیر دپارتمان نسخه های خطی فرهنگستان ملی علوم جمهوری آذربایجان7 سخن خویش را به موضوع «کتاب اروح الأجساد، تألیف شمس الدین کاشانی نسخه منحصر بفرد خطی فارسی در علم پزشکی» اختصاص داده بود. این متن که توسط شمس الدین بن کمال الدین کاشانی نگاشته شده، از جمله نسخه های خطّی ارزشمندی است که در دیگر مجموعه های شناخته شده، نسخه ای شناخته نشده است.
کتاب اروح الاجساد به زبان فارسی نگاشته شده و دارای 34 فصل و هر فصل آن نیز دارای چند باب است. در ادامه سخنران به بیان ویژگی های نسخه مورد نظر پرداخت و گفت که مطالب این کتاب بر کاغذ اروپایی کِرِم رنگ که مقداری ضخیم و دارای فیلیگران بوده، و به خطّ نستعلیق نگاشته شده است. متأسفانه از آنجا که این نسخه فاقد صفحه های آغازی و پایانی است نمی توان تاریخ نگارش آن را به درستی تعیین نمود اما با توجه به موارد ذکر شده و ویژگی های نسخه احتمالاً این متن در سده هفدهم میلادی نگارش یافته است.
سخنران بعدی دکتر اصغر دلبری پور بازنشسته (عضو هیئت علمی) و رئیس سابق کتابخانه مرکزی دانشگاه تبریز8 بود که «گزارشی از نسخه های خطی فارسی در کتابخانه های ترکیه» را به اطلاع حاضران در جلسه رساند. وی نخست اشاره کوتاهی به تاریخ کتابخانه در ترکیه نمود و گفت معمولاً آغاز این تاریخ را با تأسیس امپراتوری عثمانی هم زمان می گیرند. دوره ای که در آن کتابخانه ها یا وابسته به دیوان و یا در بطن مساجد، مدارس و تکایا بوده اند و به گردآوری نسخه های خطی در کتابخانه ها توجّه ویژه داشته اند. این امر دردوره های بعد نیز ادامه داشت و به این ترتیب بر شمار نسخه های خطی در کتابخانه های ترکیه افزوده می شد.
گرچه در تعیین شمار کتاب های خطی موجود در ترکیه راه اغراق و افراط گرفته شده است، ولی بنا به نظر دکتر دلبری پور شمار این نسخه ها از دویست و پنجاه هزار نسخه کم تر نیست و اگر به این مجموعه رسائل را هم بیفزاییم این تعداد به پانصد هزار نسخه بالغ می شود؛ البته نسخ عربی، بخش عمده این آثار را به خود اختصاص داده (حدود دوسوم) اما شمار نسخه های خطی فارسی نیز قابل توجه است.
نسخه های خطی فارسی که در 114 کتابخانه ترکیه نگهداری می شوند و شمارشان بین بیست تا بیست و پنج هزار نسخه تخمین زده شده یا توسط ترکان پارسی گو و در سرزمین خودشان پدید آمده اند و یا اینکه از راه های گوناگون از ایران خارج شده اند.
وی در ادامه سخنانش افزود که علی رغم تلاش کتابشناسان ترک و خارجی و فعالیت سازمان هایی از قبیل «مرکز تهیه فهرست مشترک آثار خطی ترکیه» هنوز نمی توان گفت که ترکیه در تهیه و تدوین فهرست نسخ خطی موجود در کتابخانه هایش موفق بوده است.
از دیگرمباحث مطرح شده در سخنرانی ایشان، لزوم ایجاد مرکزی برای تهیه فهرست مشترک نسخه های خطی فارسی موجود در کتابخانه های ترکیه بود.
آخرین سخنران این نشست پروفسور دکتر شاهین فاضل،9 مدیر شعبه منبع شناسی دانشگاه علمی تاریخ آکادمی ملّی جمهوری آذربایجان موضوع سخن خویش را که به زبان فارسی ارائه شد به «نکاتی چند پیرامون دو سند متعلق به ایران، محفوظ در موزه تاریخ جمهوری آذربایجان» اختصاص داد.
این دو سند، دو عقدنامه از دوره قاجار است که نخستین آنها مربوط به شاهزاده مشهور قاجار، عباس میرزا، و تاریخ آن 1217 ق است. سند دوم نیز عقدنامه ای است مربوط به تاریخ 1255 ق که به نور جهان بیگم دختر شاهزاده حیدر میرزا از سلسله صفوی مربوط می شود.
در ادامه، سخنران ضمن برشمردن مطالبی درخصوص عباس میرزا مشخصات فیزیکی سند، ساختار و مواردی دیگر از این دست را شرح داد.
نشست چهارم، با سخنرانی خانم آیدا پاشایوا (Aida Pashayava) از آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان، انستیتو نسخه های خطی بعد از محمد فضولی10 تحت عنوان «افصح الدین هدایت و نسخه خطی او» به زبان انگلیسی ارائه شد. وی در آغاز اعلام کرد که بیش از هزاران نسخه خطی به زبان های مختلف در مؤسسه ذکر شده نگهداری می شود که قسمت عمده آن به زبان ترکی و متعلق به سده های 15 و 16 میلادی است.
از جمله نسخه های خطی موجود در این مؤسسه دیوان شعری است از «امیر افصح الدین هدایت اللّه بیگ» که ظاهراً در زمان حکومت آق قویونلو فردی شناخته شده و دارای منصبی نظامی سیاسی (امیر الأمرائی) و معاصر اوزون حسن و فرزندش خلیل میرزا و سلطان یعقوب بوده است. نخستین آگاهی ها درباره او و نمونه ای از اشعارش را جلال الدین دوانی (سده پانزدهم) ارائه کرده است، اما همچنین از چهار نسخه دیوان او که در دوبلین، لندن، استانبول و کرمان نگهداری می شود می توان اطلاعاتی، هرچند اندک، درباره او به دست آورد. شایان ذکراست که از بین چهار نسخه ذکر شده، قدیمی ترین و کامل ترین آنها نسخه ای است که در کرمان نگهداری می شود.
خانم پاشایوا در ادامه به ویژگی های نسخه های موجود از دیوان هدایت اشاره کرد و گفت که اشعار دیوان وی شامل غزلیات، مثنوی، مناجات، توحید، مدح و مُخَمّس است.
سخنران بعدی دکتر عالم خان کوچروف11 استاد دانشگاه دولتی تاجیکستان درباره «نگاهی به تاریخ نقد متن» سخن گفت. وی در آغاز به رشته متن شناسی به عنوان رشته ای قدیمی و مستقل در کنار ادبیات اشاره و توجه حاضران را به پیشینه تاریخی نقد متن در ایران و تاجیکستان معطوف کرد و از نخستین کوشش های ایرانیان درخصوص نقد متن سخن گفت و به گردآوری و استنساخ اوستا و متون نوشته شده در دوره ساسانی اشاره کرد و از آشنایی ویراستاران ایرانی با روش های کار یونانیان در گردآوری و تطبیق متون سخن گفت.
وی در ادامه به روند تصنیف، تنظیم و گردآوری انتقادی آثاردر دوران پس از اسلام در ایران پرداخت و از جمله به گردآوری تاریخ بلعمی و فعالیت های بایسنغر و گردآوری کتاب های مختلف در زمان او اشاره کرد.
ادامه سخن دکتر کوچروف مربوط به شیوه تاریخی قیاسی نقد متن و انواع نسخه ها و متن شناسی نسخه های ادبی بود. وی سپس ضرورت نمایان ساختن فعالیت متن شناسان ایرانی و تاجیک و بخصوص متفکران فارسی زبان دوره قرون وسطی را یادآور شد؛ زیرا به زعم او تاریخ نقد متون ادبیات خاور نزدیک به شیوه ای بایسته و ضروری آموخته نشده است.
سخنران بعدی دکتر سید محمد باقر کمال الدّینی، استادیار دانشگاه پیام نور12، «کهن ترین نسخه دیوان حافظ» را به عنوان موضوع سخنرانی خویش برگزیده بود. وی نخست به این نکته اشاره کرد که مطالعه، تحقیق و تصحیح متون نظم و نثر به پایان نخواهد رسید، زیرا در هر زمان این امکان وجود دارد که نسخه های قدیمی تر و باارزش تری از آن متون یافت شود. وی در ادامه افزود که در یکی از کتابخانه های تاجیکستان نسخه ای کهن از دیوان حافظ را دیده است. وی افزود: به باور اکثر پژوهشگران معتبرترین چاپ دیوان حافظ، چاپ قزوینی و غنی است و قدیمی ترین نسخه مورد استفاده آنان در سال 827 ق استنساخ شده، اما دستنویسی از حافظ که در بالا به آن اشاره شد و از آن با عنوان نسخه تاجیکستان یاد شد، مربوط به سال 807 ق است.
این نسخه در حاشیه کلیات عبید زاکانی در 16 ورق (به ابعاد 19×16 سانتی متر) نوشته شده و شامل 41 غزل و 2 قطعه است و به نظر می رسد قدیمی ترین دستنویس دیوان حافظ باشد یا دست کم می توان این نسخه را به عنوان یک نسخه بسیار قدیمی دیوان حافظ دانست. وی سپس به غزل های اوّل این نسخه اشاره نمود و برخی اختلاف های آن را با نسخه های دیگر حافظ برشمرد.
آخرین نشست گروه کتاب شناسی و نسخه شناسی، در ظهر چهارشنبه با 5 سخنرانی برگزار گردید؛ این نشست از منظر شمار سخنرانی ها، از 4 نشست قبلی پربارتر بود.
نخستین سخنران، دکتر نصیب گویوشوف (Dr. Nasib Geyushov) کارشناس ارشد انستیتوی نسخ خطّی فرهنگستان علوم جمهوری آذربایجان بود که سخن خویش را به زبان فارسی با عنوان «نگاهی به تحقیق آثار خطی فارسی در باکو» ارائه کرد.
وی با اشاره به نقش و جایگاه کتب خطی در تاریخ و تمدن اسلامی و سهم ارزنده ایران در رواج میراث خطّی مسلمین افزود که زبان فارسی در ایجاد و تکامل آثار علمی و ادبی در جهان اسلام، پس از زبان عربی دومین جایگاه را به خود اختصاص داده است تا جایی که بیش از دویست و پنجاه هزار نسخه خطی فارسی در کتابخانه ها، موزه ها و گنجینه های جهان نگهداری می شود. البته باید درنظر داشت که هنوز شمار قابل توجهی از نسخه های خطی فارسی فهرست نویسی نشده است و از سوی دیگر، شمار قابل توجهی از اسناد و مدارک و نسخه های خطی ایران در گوشه و کنار جهان و درمجموعه های خصوصی پراکنده شده و به همین دلیل اطلاعات دقیق درباره شمار کلی و مشخصات میراث خطی ایران در دست نیست.
وی سپس به مجموعه فارسی موجود در انستیتوی نسخ خطی فرهنگستان علوم جمهوری آذربایجان که شمار آن به 12 هزار نسخه اسناد، آثار و کتب خطی فارسی می رسد، اشاره کرد و افزود شمار کلی اسناد و کتب عربی، فارسی و ترکی این مخزن 45 هزار نسخه است و این درحالی است که در زمان حکومت استالین و تحت شعار «مبارزه با فرهنگ ضد کمونیستی»، هشتاد درصد آثار خطی و میراث اسلامی باکو از بین رفته است.
در ادامه وی به شرح فعالیت های انجام گرفته در این انستیتو اشاره کرد و آنها را در 6 گروه جای داد:
فهرست نویسی (تهیه و تدوین و چاپ فهرست نسخ خطی)؛
تهیه و تنظیم متون انتقادی آثار ادبی؛
ترجمه برخی آثار خطی فارسی به ترکی آذری؛
تحقیق در زمینه نسخه شناسی و کتاب آرایی؛
تهیه و چاپ دو جلد فهرست نسخ خطی فارسی با مشخصات کامل؛
تهیه و تنظیم متون انتقادی شاعران ایران و جمهوری آذربایجان.
وی همچنین در ادامه افزود که هرچند در زمینه تهیه متون انتقادی و ترجمه برخی آثار خطی کارهای خوبی انجام شده است، ولی سطح و روش های تحقیق آثار خطی فارسی، پاسخگوی مقتضیات روز نیست. دکتر گویوشوف در پایان به مشخصات عمومی و ویژگی نسخه های خطی فارسی موجود در جمهوری آذربایجان اشاره کرد و گفت این نسخ از نظر موضوع شامل علوم قرآنی و معارف اسلامی عرفان و اخلاق اصول، فقه، کلام و عقاید فلسفه، منطق و حکمت نظری تاریخ و جغرافیا ادبیات و علوم ادبی طب، داروشناسی، داروسازی و معدن شناسی ریاضی و موسیقی و نجوم و اخترشناسی است.
در پایان وی وظایفی را که کتابداران و نسخه شناسان کتابخانه های باکو درقبال این نسخه های خطی برعهده دارند، بیان کرد.
دکتر احمد شعبانی13 استاد دانشگاه اصفهان سخنرانی خویش را به «ارزیابی مسائل کمّی و موضوعی کتاب های چاپ سنگی در شهر اصفهان» اختصاص داده بود. این بررسی که از آغاز نیمه دوم سده سیزدهم هجری قمری به بعد را در بر می گرفت، با اشاره به پیشینه چاپ در شهر اصفهان آغاز شد. سپس سخنران، فعالیت های موجود در منطقه جلفا را به سده یازدهم هجری قمری بازگرداند و افزود که برخی پژوهشگران ارمنی معتقدند که نخستین کتاب چاپ شده در اصفهان در 1051 ق. و نسخه ای از انجیل بوده است، ولی چاپ سنگی به مفهوم فراگیر آن در اصفهان از نیمه دوم سده سیزدهم هجری مرسوم شد.
در این بررسی به اسامی قدیمی ترین کتاب های سنگی چاپ اصفهان، خطّاطان و کاتبان آنها و چاپخانه ها و مطبعه های فعّال این شهر اشاره شد و در پایان تجزیه و تحلیل موضوعی از کتاب های سنگی منتشره در شهر اصفهان ارائه گردید. بر این مبنا قدیمی ترین کتاب چاپ سنگی در اصفهان تحفه حکیم مؤمن در سال 1274 ق بوده است.
دکتر شعبانی در ادامه افزود که طی دوران مورد بررسی، 118 کتاب در اصفهان به صورت چاپ سنگی منتشر شده است که از این شمار، 64 عنوان در حوزه دین و عرفان (23/54%)، 31 عنوان در حوزه ادبیات (27/26%) و 23 عنوان در موضوعات متفرقه (5/19%) بوده است با توجه به مطالب ارائه شده، مقاله به نتایجی درخصوص موضوعات مورد علاقه مردم و امر کتابخوانی در دوره مذکور دست یافت و درواقع این سخنرانی به جامعه شناسی آثار چاپ سنگی اصفهان و جامعه شناسی تاریخ فرهنگی این شهر نظر داشت و حاوی اطلاعات آماری بسیار جالبی بود.
براساس برنامه همایش قرار بود که در ادامه، دکتر تیمور قادری با مقاله «پارسیان هند، حافظان دست نوشته های کهن» و سید رامین اسبقی با مقاله «نگاهی به سند تاریخی مصالحه نامه قریه مهربان» سخنرانی کنند که نتوانستند در جلسه سخنرانی حاضر شوند. از این رو از طرف مسئولین مربوط سه سخنرانی دیگر در برنامه گنجانده شد.
نخست خانم شکوه حاج نصراللّه ، عضو شورای کتاب کودک14، به ارائه سخنرانی خویش با عنوان «ایران در ادبیات کودکان و نوجوانان (جلوه های فرهنگ باستانی در ادبیات کودک ایران)» پرداخت. این سخنرانی در چند فصل تنظیم شده بود: سیر تکوینی ادبیات شفاهی، باورهای مقدس انسان ابتدائی، منشأ افسانه های ایرانی، ادبیات شفاهی و پیوند آن با ادبیات کودک، بن مایه های کهن در ادبیات کودک پرداخت (از جمله بن مایه دیو، بن مایه اژدها، بن مایه پری، بُن مایه سه برادر، بن مایه گاو، بن مایه رویش گیاه از خون قهرمان، بن مایه کودک رانده شده مثل زال، فریدون و بن مایه شخصیت قهرمان). پس از بیان مباحث پیش گفته، خانم حاج نصراللّه به تحلیل کارکرد ادبیات شفاهی کودک در ایران پرداخت.
سخنرانی دکتر منوچهر موسوی به موضوع «نسخه های خطی مربوط به ایران و اسلام در مرکز تحقیقاتی دانشگاه هوستون تگزاس» اختصاص داشت. وی نخست اشاره کرد که این مجموعه ها در قالب اسناد و مکاتبه ها و نسخ خطی است و نحوه نگهداری آنها براساس منشأ اولیّه است. یعنی مجموعه ها براساس مبدأ دریافت، نگهداری می شوند و هر مجموعه ای که از شخصی گرفته شد به طور یکپارچه نگهداری می شود. این مجموعه هنوز فهرست نویسی نشده است. سپس ایشان به مواردی که در آنها اطلاعات و آگاهی هایی مربوط به ایران دیده است اشاره نمود. مثلاً در برخی از داستان ها این اطلاعات دیده می شود و همچنین در مکاتبات آمریکایی ها و ایرانیان.
از جمله موارد جالب توجه در این مجموعه وجود «نامه های عاشقانه» از برتراند راسل است که در این نامه ها از اشعار مولوی مثال آورده و درباره آنها توضیح داده است. مجموعه جالبی هم از عمر خیام در این مرکز نگهداری می شود که شامل 122 برگ است. دسترسی به مجموعه های موجود نیز با اجازه وراثان اهداء کنندگان مجموعه ها صورت می گیرد.
سخنران بعدی، دکتر چندر شیکهر، عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دهلی15، موضوع سخن خویش را «چهار گلشن: کتاب چند دانشی» برگزیده بود.
وی در این سخنرانی به معرفی نسخه خطی چهارگلشن که در کتابخانه خدابخش در پتنا محفوظ است پرداخت و گفت این کتاب از جمله آثاری است که به آنها نسخ چنددانشی گفته می شود. این کتاب شامل مباحثی از این قبیل است: تاریخ سیاسی و دودمان های حاکم، تفسیر قلمرو و نواحی معروفشان، نقشه ها و...، احوال صوفیه، کمالات و خرائق آنها، علوم گوناگون (سیمیا، کیمیا، موسیقی، تعبیر خواب،...) و صنایع. وی سپس به توصیف این نسخه پرداخت و گفت: نسخه کتابخانه خدابخش دارای 807 ورق است که به خط نستعلیق خفی آمیخته با شکسته نوشته شده است. در این نسخه اشتباه های املائی در ضبط کلمه های فارسی، عربی و حتی هندی دیده می شود. از این کتاب دو نسخه دیگر در موزه دهلی نو و کتابخانه مولانا آزاد دانشگاه علیگر نگهداری می شود و این دو نسخه ناقص اند.
بدین ترتیب و با این سخنرانی، مجموعه سخنرانی های گروه کتاب شناسی و نسخه شناسی آثار ایرانی پس از برگزاری پنج نشست و انجام شانزده سخنرانی پایان یافت.
پی نوشت ها
1. اعضای هیأت رئیسه این نشست ها به قرار زیر بودند:
نشست اوّل: دکتر عباس حرّی، دکتر نوش آفرین انصاری، دکتر ناهید بنی اقبال.
نشست دوم: دکتر عباس حرّی، دکتر نوش آفرین انصاری، دکتر اصغر دلبری پور.
نشست سوم: دکتر ناهید بنی اقبال، رضا فراستی، نینا واسیلی یوا (Nina Vasilieva).
نشست چهارم: دکتر عباس حرّی، دکتر احمد شعبانی، دکتر نرگس نشاط.
نشست پنجم: دکتر عباس حرّی، دکتر ناهید بنی اقبال، دکتر نوش آفرین انصاری.
2. آقای رضا فراستی دارای مدرک فوق لیسانس کتابداری از دانشگاه آزاد است. از وی کتاب فرمان ها و رقم های دوره قاجاریه و بیش از پانزده مقاله در مقوله سندشناسی منتشر شده است (4 مقاله از بین مقاله های یاد شده در همایش های ملی و بین المللی ارائه شده است). وی در تدوین اصطلاح نامه امام خمینی(ره) و مقاله شناسی امام خمینی(ره) همکاری دارد و همچنین با چندسازمان به منظور ایجاد آرشیو و سازماندهی منابع آرشیوی همکاری داشته است.
3. خانم دکتر صغری اسماعیلی مدرک دکترای خود را از دانشگاه دهلی دریافت کرده است. وی عضو انجمن تاریخ نگاران آسیا، انجمن تاریخ کنگره هندوستان (ICH) و همچنین عضو انجمن زنان پژوهشگرتاریخ و مسئول شعبه فارس هستند و مقالاتی از ایشان منتشر شده است.
4. پرفسور دکتر عزّالدین گِسوس، مدرک خویش را از دانشگاه سوربن دریافت کرده و مقالات متعددی به زبان های فرانسه و عربی درباره تاریخ اسلام به رشته تحریر درآورده است.
5 . خانم دکتر ناهید بنی اقبال دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته های کتابداری و روش تدریس زبان انگلیسی و دکترای کتابداری و اطلاع رسانی هستند. وی عضو بازنشسته هیأت علمی دانشگاه تهران است و مدتی ریاست مرکز اسناد و کتابخانه مرکزی این دانشگاه را برعهده داشته است. از ایشان تاکنون 3 جلد کتاب و 15 مقاله (و سخنرانی و ترجمه) منتشر شده است.
6. Sir Robert Ker Porter's Album with his Sketches of Achaeminian and...
7. پروفسور دکتر فرید الاکبروف، دکترای تاریخ و زیست شناسی و متخصص در شناخت نسخ خطی پزشکی دوران قرن وسطی هستند. از وی تاکنون 7 جلد کتاب و حدود 85 مقاله منتشر شده است.
8 . دکتر اصغر دلبری پور، پس از بازنشستگی از سال 1362 درترکیه اقامت دارد. علاوه بر تدوین آثاری در زمینه کتابداری و فهرست نسخه های خطی کتابخانه های قونیه (2 جلد) و کتابخانه ملی ترکیه، دارای تألیفاتی از جمله تاریخ عثمانی (در 4 دفتر)، فرهنگ فارسی ترکی و مطالعات اسلامی در اروپاست.
9. پروفسور دکتر شاهین فاضل دارای مدرک دکترای تاریخ (1973 م.) فوق دکتری (1996 م.) و پروفسور (2004 م.)، تاکنون 21 جلد کتاب (ازجمله آذربایجان در سده 15 و 16 میلادی، روابط دیپلماتیک بین آذربایجان و دولت عثمانی، سازمان دولتی دولت های قراقویونلو و آق قویونلو و شیروان در سده 15 میلادی و...) و بیشتر از 300 مقاله علمی تألیف کرده و عضو اتحادیه نویسندگان جمهوری آذربایجان است.
10. این سخنرانی بر اساس قسمتی از رساله دکترای خانم پاشایوا تنظیم شده است.
11. دکتر عالم خان کوچروف در رشته متن شناسی فعالیت دارد و تاکنون چند کتاب تألیف کرده است.
12. دکتر سیدمحمد باقر کمال الدینی استادیار دانشگاه پیام نور، در زمان ارائه سخنرانی استادزبان فارسی اعزامی به دانشگاه های قزاقستان، تاکنون در هفت کنفرانس خارجی شرکت کرده و 5 جلد کتاب در زمینه زبان وادب فارسی و چندین مقاله تألیف نموده است. پایان نامه او در سال 1380 به عنوان پایان نامه برتر دانشگاهی برگزیده شد.
13. دکتر احمد شعبانی دارای مدرک دکترای کتابداری است .از وی کتاب و مقالاتی در حوزه مرجع شناسی، تاریخ کتابداری و تصحیح متون تاریخی فارسی منتشر شده است. وی همچنین عضو هیأت تحریریه دو مجله در حوزه علوم تربیتی و رشته کتابداری و عضو هیأت مدیره انجمن کتابداری و اطلاع رسانی است.
14. خانم شکوه حاج نصراللّه عضو شورای کتاب کودک، منتقد و پژوهشگر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان.
15. از دکتر چندر شیکهر 5 جلد کتاب (از جمله فرهنگ فارسی هندی، سیمای فرهنگی ایران، تصحیح دیوان ملاوجهی) و نزدیک به 30 مقاله منتشر شده است.
* در پایان یادداشت ها ذکراین نکته را لازم می دانم که اطلاعات مذکور در مقاله از طریق سخنرانان و در خلال برگزاری همایش دریافت شد و به خاطر زمان کم، این فرصت فراهم نیامد که اطلاعات بیشتر و دقیق تری از این بزرگان، خصوصاً میهمانان خارجی که دسترسی به آنها مشکل تر است، یادداشت نمایم. همچنین موفق نشدم از چندتن از ایشان شرح حال دریافت کنم: خانم نینا واسیلی یوا، دکتر افسانه خاتون آبادی، دکتر توفیق سبحانی، دکتر شفق علی بگلی، دکتر منوچهر موسوی، دکتر خسرو خوانساری، و دکتر نصیب گویوشوف.
1. دبیر علمی گروه کتابشناسی و نسخه شناسی آثار ایرانی



دکتر اسماعیل گندمکار : محقق ، نويسنده ، استاد حوزه و دانشگاه